کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که درین دیرخانه مرد یگانه است

    تا به دم صور مست درد مغانه است

    ور به دم صور باهش آید ازین می

    نیست مبارز مخنث بن خانه است

    بر محک دیرخانه ناسره آید

    هر که گمان می‌برد که شیر ژیان است

    در بن این دیر درس عشق که گوید

    آنکه ز کونین بی نشان و نشانه است

    هر که دلی شاخ شاخ یافت چو شانه

    سالک آن زلف شاخ شاخ چو شانه‌است

    بر سر جمعی که بحر تشنهٔ آنهاست

    هرچه رود جز حدیث عشق فسانه است

    عاشق ره را هزار گونه جنیبت

    در پس و در پیش این طریق روانه است

    عشق که اندر خزانهٔ دو جهان نیست

    در بن صندوق سینه کنج خزانه است

    چون رخ معشوق را نه شبه و نه مثل است

    سلطنت عشق را نه سر نه کرانه است

    چشمه و کاریز و جوی و بحر یک آب است

    عاشق و معشوق و عشق هر سه بهانه است

    ذره اگر بی‌عدد به راه برآید

    ذره که باشد چو آفتاب عیان است

    هر دو جهان دام و دانه است ولیکن

    دیده و دل را وجود دام چو دانه است

    تا که زبانم به نطق عشق درآمد

    در دل عطار صد هزار زبانه است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha