به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
جهانی جان چو پروانه از آن است
که آن ترسا بچه شمع جهان است
به ترسایی درافتادم که پیوست
مرا زنار زلفش بر میان است
درآمد دوش آن ترسا بچه مست
مرا گفتا که دین من عیان است
درین دین گر بقا خواهی فنا شو
که گر سودی کنی آنجا زیان است
بدو گفتم نشانی ده ازین راه
مرا گفتا که این ره بی نشان است
ز پیدایی هویدا در هویداست
ز پنهانی نهان اندر نهان است
فنا اندر فنای است و عجب این
که اندر وی بقای جاودان است
چو پیدا و نهان دانستی این راه
یقین میدان که نه این و نه آن است
به دین ما درآ گر مرد کفری
که عاشق غیر این دین کفر دان است
یقین میدان که کفر عاشقی را
بنا بر کافری جاودان است
اگر داری سر این پای در نه
به ترک جان بگو چه جای جان است
وگرنه با سلامت رو که با تو
سخن گفتن ز دلق و طیلسان است
برو عطار و تن زن زانکه این شرح
نه کار توست کار رهبران است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.