کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت

    مرغ جان را نیز چون پروانه بال و پر بسوخت

    عشقش آتش بود کردم مجمرش از دل چو عود

    آتش سوزنده بر هم عود و هم مجمر بسوخت

    زآتش رویش چو یک اخگر به صحرا اوفتاد

    هر دو عالم همچو خاشاکی از آن اخگر بسوخت

    خواستم تا پیش جانان پیشکش جان آورم

    پیش دستی کرد عشق و جانم اندر بر بسوخت

    نیست از خشک و ترم در دست جز خاکستری

    کاتش غیرت درآمد خشک و تر یکسر بسوخت

    دادم آن خاکستر آخر بر سر کویش به باد

    برق استغنا بجست از غیب و خاکستر بسوخت

    گفتم اکنون ذره‌ای دیگر بمانم گفت باش

    ذرهٔ دیگر چه باشد ذره‌ای دیگر بسوخت

    چون رسید این جایگه عطار نه هست و نه نیست

    کفر و ایمانش نماند و مؤمن و کافر بسوخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha