کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    احتراز از عشق کی باشد دل دیوانه را؟
    شعله، از مستی بود مهتاب، این پروانه را
    دل چو دارد مایه ای از عشق، یک داغش بس است
    گرم سازد فصل تابستان چراغی خانه را
    ناله ی دل در سر زلف سیاهش دور نیست
    گر چو موسیقار در فریاد آرد شانه را
    کار بر قانون ساقی کن در ایام بهار
    ترجمان داری، نهی گر بر زمین پیمانه را
    چرخ کج رفتار کی دارد غم افتادگان
    از پریشانی نقش پا، چه غم دیوانه را
    دلفریبی را تماشا کن که مرغ نامه بر
    دام پندارد ز شوق او کبوترخانه را
    آنکه بر من گل نمی زد پیش ازین از دوستی
    می زند اکنون به چوب گل من دیوانه را
    هیچ کس از کاروبار خویش ناخشنود نیست
    هدهد قواده تاج سر شمارد شانه را
    بی فغان در حلقه ی ما بیدلان نتوان نشست
    منصب بلبل بود در بزم ما پروانه را
    گرچه گستاخی ست با پیر مغان، اما سلیم
    نقلدان بایست باشد طاق ها میخانه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha