می جهد برق ز آه دل غم پیشه ی ما
شعله دارد حذر از تیر نی بیشه ی ما
سبزه ی دانه ی نخجیرگه عنقاییم
همه از چشمه ی دام آب خورد ریشه ی ما
اثر توبه ز هر جا که نمودار شود
همچو دیوانه پی سنگ دود شیشه ی ما!
کار ما تشنه لب مزد کسی نیست، که هست
موج زن چون مه نو، آب زر از تیشه ی ما
در خصومت نه سپهریم و نه سیاره سلیم
از چه اندیشه کسی را بود اندیشه ی ما؟