کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    همچو عنقاست مرا گوشه ای از دنیا بس
    لب نانی بود امروز بس و فردا بس
    هرکسی چاشنی فقر و قناعت دانست
    همچو گوهر بودش قطره ای از دریا بس
    نیست در قافله ی ریگ روان راهبری
    خضر ما راهروان، باد درین صحرا بس
    شب که در انجمنم بیخودی از حد بگذشت
    بود معنی نگاه تو به من گویا بس
    به تغافل نتوان گشت حریف خوبان
    همچو خورشید، جهان را بود او تنها بس
    نیست آوارگی آن کار که کس پیشه کند
    در سفر چند به سر می بری ای عنقا، بس!
    شب به ساقی نگهی داشتی از عجز سلیم
    مدعای تو: بده بود ندانم، یا بس؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha