به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سلیم تهرانی

سلیم تهرانیغزل هاشمارهٔ ۷۸۸: خویش را بر محرمان آن بت چین بسته ایم

1110عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خویش را بر محرمان آن بت چین بسته ایم
بلبلیم و بال بر دامان گلچین بسته ایم
محفل روشندلان را با چراغان کار نیست
خانه را از خویش چون آیینه آیین بسته ایم
خاتم جمشید کز دست جهان گم گشته بود
ما گدایان بند ازو بر کاسه چوبین بسته ایم
پای نتوانیم ازین وحدت سرا بیرون نهاد
ما حنا بر پای خود در خانه ی زین بسته ایم
مطلب ما زین غزلگویی ست ذوق خود سلیم
ورنه زین ناقص حریفان، چشم تحسین بسته ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۸۷: ز تنهایی چو مینا راز با پیمانه می ...2شمارهٔ ۷۸۸: خویش را بر محرمان آن بت چین بسته ...3شمارهٔ ۷۸۹: در سخن سنجی هرکس بتر از غمازیم 4شمارهٔ ۷۹۰: هلال عیدم و ترک کلاه خورشیدم 5شمارهٔ ۷۹۱: ما چو مرغان قفس، زمزمه در دل داری ...6شمارهٔ ۷۹۲: لب مبند از ناله، می دانم جفا داری ...7شمارهٔ ۷۹۳: هزار خانه خرابی به شهر و ده دارم 8شمارهٔ ۷۹۴: ما به گلزار معانی آب گوهر بسته ای ...9شمارهٔ ۷۹۵: افروخت رخ از باده و بگداخته بودم 10شمارهٔ ۷۹۶: ز شوقت گاه در دنبال گل همچون صبا ...11شمارهٔ ۷۹۷: ز فیض عشق تو چون حسن دلپذیر شدیم 12شمارهٔ ۷۹۸: در قفس از هر نسیمی عیش گلشن می کن ...13شمارهٔ ۷۹۹: چگونه زمزمه ای در چمن به کام کنم 14شمارهٔ ۸۰۰: صبح چون میل تماشای گلستان می کنیم 15شمارهٔ ۸۰۱: به افسون محبت دست آتش را به مو بن ...16شمارهٔ ۸۰۲: خوش آن روزی که برآن طره های مشکبو ...17شمارهٔ ۸۰۳: ما راه فغان بر دل ناشاد گرفتیم 18شمارهٔ ۸۰۴: چو بلبل باعث شوریده گفتاری نمی دا ...19شمارهٔ ۸۰۵: از زمین آزرده ام، وز آسمان رنجیده ...20شمارهٔ ۸۰۶: به دیده چند ز نقش تو گل بر آب زنم 21شمارهٔ ۸۰۷: به جامم باده ی ناب است و خون دل ه ...22شمارهٔ ۸۰۸: هوای توست در سر، سایه ی گل را نمی ...23شمارهٔ ۸۰۹: ز بی پروایی چشمت دل آزرده ای دارم 24شمارهٔ ۸۱۰: منم که با می و مطرب همیشه در جنگم 25شمارهٔ ۸۱۱: ما همچو گل به چاک گریبان نشسته ای ...26شمارهٔ ۸۱۲: چو سوسن از حدیث آرزوی دل زبان بست ...27شمارهٔ ۸۱۳: به کویت چون توانم من به این حال خ ...28شمارهٔ ۸۱۴: گر امید رحمی از فریادرس می داشتم 29شمارهٔ ۸۱۵: از جنون عاشقی هرگز وطن نشناختم 30شمارهٔ ۸۱۶: چو گل از هر طرف چاک دگر دارد گریب ...31شمارهٔ ۸۱۷: جرعه ای ریز که تا چاره ی خمیازه ک ...32شمارهٔ ۸۱۸: بس که گشتم ناتوان، هرگه صفیری می ...33شمارهٔ ۸۱۹: ز من مپرس چه از روزگار می خواهم 34شمارهٔ ۸۲۰: گه ز شوق او در آتش، گاه در خون می ...35شمارهٔ ۸۲۱: عاشقم، از ناله نتوانم زمانی تن زن ...36شمارهٔ ۸۲۲: خویش را از بس به تیغ موج این دریا ...37شمارهٔ ۸۲۳: چون گره جا در خم آن زلف دلکش کرده ...38شمارهٔ ۸۲۴: هردم غمی آید ز حریفان لئیمم 39شمارهٔ ۸۲۵: کرشمه سنج نگاه ستیزه جویانیم 40شمارهٔ ۸۲۶: چو جای در صف طفلان کنم، ندیم شوم 41شمارهٔ ۸۲۷: فصل گل رفت و به جام می دمی نگذاشت ...42شمارهٔ ۸۲۸: یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتی ...43شمارهٔ ۸۲۹: ای در ایام تو تیغ غمزه را الماس ن ...44شمارهٔ ۸۳۰: به حیرتم که ز گلشن چه چیز می خواه ...45شمارهٔ ۸۳۱: ما خس و خار از ره خوبان به دامن م ...46شمارهٔ ۸۳۲: بیا که ساغر عشرت پر از شراب کنیم 47شمارهٔ ۸۳۳: گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم 48شمارهٔ ۸۳۴: دل خود ز شوق زیان می فروشم 49شمارهٔ ۸۳۵: در ورطه ی کشاکش دوران فتاده ایم 50شمارهٔ ۸۳۶: ساغری کو تا به دل از عیش اسبابی د ...51شمارهٔ ۸۳۷: تنم ز ضعف بود رشته ای ز پیرهنم 52شمارهٔ ۸۳۸: از دو جانب سرگرانی را تحمل می کنی ...53شمارهٔ ۸۳۹: ای شبنم وجود مرا آفتاب گرم 54شمارهٔ ۸۴۰: ما چشم به لطف جم و کاوس نداریم 55شمارهٔ ۸۴۱: هرکه افتاد ز پا، خاک نشین من بودم 56شمارهٔ ۸۴۲: تقدیر خدا را چه علاج است، گداییم 57شمارهٔ ۸۴۳: اختیار گوشه درمان است، همت می کنم 58شمارهٔ ۸۴۴: گه مستم و گاه در خمارم 59شمارهٔ ۸۴۵: نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن 60شمارهٔ ۸۴۶: دهد به ذره چو خورشید آب و تاب، سخ ...61شمارهٔ ۸۴۷: تا به کی بر من شکست آید چو مینا ا ...62شمارهٔ ۸۴۸: مطرب از دستت گر آید، ناخنی بر چنگ ...63شمارهٔ ۸۴۹: ترک من کز بزم می گلرنگ می آید برو ...64شمارهٔ ۸۵۰: سرم از داغ سودا، باغ زاغان 65شمارهٔ ۸۵۱: نیست در حشر محبت گفتگوی کشتگان 66شمارهٔ ۸۵۲: فصل گل شد، ناله ی عیشی ز بلبل قرض ...67شمارهٔ ۸۵۳: چه آب و خاک و چه نیکویی سرشت است ...68شمارهٔ ۸۵۴: از کوی عشقت ای بت دلجوی دیگران 69شمارهٔ ۸۵۵: دشمن خود گرنه ای، ما را به خود دش ...70شمارهٔ ۸۵۶: زهی بر چهره خطت سایه ی جان 71شمارهٔ ۸۵۷: ای چو برگ غنچه در عهدت پر از جان ...72شمارهٔ ۸۵۸: انجمن شد ز یار آبادان 73شمارهٔ ۸۵۹: چون توان با غیر دل را خالی از کین ...74شمارهٔ ۸۶۰: به مردم عرض جمعیت کن از ایشان دگر ...75شمارهٔ ۸۶۱: آینه در دست گیر و یاد حیرانی بکن 76شمارهٔ ۸۶۲: عجب مدار ز زاهد شراب ما خوردن 77شمارهٔ ۸۶۳: ساقی ز کار من گره توبه باز کن 78شمارهٔ ۸۶۴: زهی حدیث غمت چون می طرب شیرین 79شمارهٔ ۸۶۵: رسیده ایم به بزم تو، مهربانی کن 80شمارهٔ ۸۶۶: زهی ز نرگس تو آهوی ختن مجنون 81شمارهٔ ۸۶۷: خاطر من نشکفد از وصل یار خویشتن 82شمارهٔ ۸۶۸: صفای گلشن کشمیر را تماشا کن 83شمارهٔ ۸۶۹: ز دست ساقی، تا کی پیاله نوشیدن؟84شمارهٔ ۸۷۰: بهار شد که رود هرکسی به راه چمن 85شمارهٔ ۸۷۱: در غمت ناله ز مرغ چمن آید بیرون 86شمارهٔ ۸۷۲: ای جرس، سوی سفر هر لحظه آوازم مکن 87شمارهٔ ۸۷۳: ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من 88شمارهٔ ۸۷۴: از پی اسرار خود، کم با کسی پرخاش ...89شمارهٔ ۸۷۵: بگذر ز عقل و فیض محبت نگاه کن 90شمارهٔ ۸۷۶: من راز جهانم، بود افسانه به از من 91شمارهٔ ۸۷۷: نخورند در گلستان، گل و لاله آب بی ...92شمارهٔ ۸۷۸: ای سرو همچو سایه دوان در قفای تو 93شمارهٔ ۸۷۹: بیا و وصف زلف یار بشنو 94شمارهٔ ۸۸۰: بسته کمر کینم، از قبضه کمان او 95شمارهٔ ۸۸۱: نتوان یافت دلی خوش به جهان ای کاک ...96شمارهٔ ۸۸۲: کنم نهفته برین عالم دو رنگ نگاه 97شمارهٔ ۸۸۳: بیا که باغ شد از لاله کوی میخانه 98شمارهٔ ۸۸۴: در دل تنگم شراب ناب می گردد گره 99شمارهٔ ۸۸۵: ای شعله ی حسنت را، جان ها شده پرو ...100شمارهٔ ۸۸۶: دل چو می رفت سوی زلف تو، شد جان ه ...101شمارهٔ ۸۸۷: روی ننمایی، نباشد تا رخت پرداخته 102شمارهٔ ۸۸۸: گل شود گر پنجه ی من، زر نمی دارد ...103شمارهٔ ۸۸۹: فغان که موی سفیدم نمود آیینه 104شمارهٔ ۸۹۰: ساقی خمار دارم، یک ساغر دگر ده 105شمارهٔ ۸۹۱: جهان تنگ چو چاه است و ما کبوتر چا ...106شمارهٔ ۸۹۲: روز و شبم اگر به حضوری چه فایده 107شمارهٔ ۸۹۳: هرکه می خواهد ترا، سامان نمی دارد ...108شمارهٔ ۸۹۴: گلی دارم ز رنگ و بو برهنه 109شمارهٔ ۸۹۵: رو به آزار دل خصم دل آزار منه 110شمارهٔ ۸۹۶: صد خطر دارد بیابان محبت، آه آه 111شمارهٔ ۸۹۷: سحر زان شمع باشد تاب خورده 112شمارهٔ ۸۹۸: یک نفس چون لاله جام از کف ز هشیار ...113شمارهٔ ۸۹۹: ناله ای از من به کام دل نشد انگیخ ...114شمارهٔ ۹۰۰: چه غم ز حادثه آن را که شد شراب زد ...115شمارهٔ ۹۰۱: ما و دل دیگر به کوی تندخوی تازه ا ...116شمارهٔ ۹۰۲: در چمن ای بلبل از برگ و نوا افتاد ...117شمارهٔ ۹۰۳: به چهره خنده به گل های باصفا زده ...118شمارهٔ ۹۰۴: خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد می د ...119شمارهٔ ۹۰۵: دل درین بادیه سویی دود و من سویی 120شمارهٔ ۹۰۶: چون نگه دارد مرا زنجیر زلف سنبلی؟121شمارهٔ ۹۰۷: ای بت، متاع اهل ریا را چه می کنی 122شمارهٔ ۹۰۸: شراب ای گل رعنا نهفته چند کشی 123شمارهٔ ۹۰۹: بعد مرگ از خاک ما مست تغافل نگذری 124شمارهٔ ۹۱۰: درین ره ای خضر از خار پا نمی میری 125شمارهٔ ۹۱۱: مباد آن دم که از ما رنجه گردد آشن ...126شمارهٔ ۹۱۲: چنان از رهروان فیض شد روی زمین خا ...127شمارهٔ ۹۱۳: چمن ز لاله برافروخت شمع زیبایی 128شمارهٔ ۹۱۴: جامه ی قد اوست زیبایی 129شمارهٔ ۹۱۵: من کیستم، آشفته تر از طره ی آهی 130شمارهٔ ۹۱۶: در دلی دایم مرا، در سینه پیدا نیس ...131شمارهٔ ۹۱۷: با کسی کی می کنم در عشقبازی همرهی 132شمارهٔ ۹۱۸: دارم عیشی به وصل ماهی 133شمارهٔ ۹۱۹: به بزم می کشان لاابالی 134شمارهٔ ۹۲۰: ز روی دل چه بر اهل هوس آیینه می د ...135شمارهٔ ۹۲۱: به ناله فاش مکن راز دل ز غمازی 136شمارهٔ ۹۲۲: در دعوی عشق تو نه آهی، نه فغانی 137شمارهٔ ۹۲۳: در کوی می فروشان، گردم ز بینوایی 138شمارهٔ ۹۲۴: بود در گشت باغ آشنایی 139شمارهٔ ۹۲۵: هر انگشت من از داغ جدایی 140شمارهٔ ۹۲۶: نه ذوق باغ به دل، نه هوای پروازی 141شمارهٔ ۹۲۷: در ره آوارگی بختم فکند از دشمنی 142شمارهٔ ۹۲۸: من کیستم درین دشت، آواره ی حزینی 143شمارهٔ ۹۲۹: برنمی خیزد نوای بلبلی از گلشنی 144شمارهٔ ۹۳۰: ای کاش زخم سینه ی ما واکند کسی 145شمارهٔ ۹۳۱: خوش بود گر ز سر هر هوسی برخیزی 146شمارهٔ ۹۳۲: دلم را این چمن زندان دلگیر است پن ...147شمارهٔ ۹۳۳: به روی جوهر ذاتی چه پرده می پوشی 148شمارهٔ ۹۳۴: دلم چون لاله افروزد ز داغی 149شمارهٔ ۹۳۵: در کوی عشق نیست ز اهل وفا کسی 150شمارهٔ ۹۳۶: آهم به درون دل ز تنگی 151شمارهٔ ۹۳۷: چیست دانی داغ دل، جام شراب زندگی 152شمارهٔ ۹۳۸: صورت پذیر نیست ز ما کار زندگی 153شمارهٔ ۹۳۹: تو آن گلی که ز چشم و دلم چمن داری 154شمارهٔ ۹۴۰: ساقی ار خواهی کنی احباب را گردآور ...155شمارهٔ ۹۴۱: کاسه ی ما ز سفال است، خوش این مسک ...156شمارهٔ ۹۴۲: لب لعلش ز میگونی لب جام است پندار ...157شمارهٔ ۹۴۳: صراحی را منه ساقی به پیش چشم من خ ...158شمارهٔ ۹۴۴: آب آتش تلاش یعنی می

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ