کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خویش را از بس به تیغ موج این دریا زدم
    جای ناخن بر تن من نیست، بر هر جا زدم
    عرصه ی معمور بر خیل سرشکم تنگ بود
    همچو ابر نوبهاری خیمه بر صحرا زدم
    روزگار از عجز گفتم مهربان گردد، نشد
    همچو همت، دست بر دامان استغنا زدم
    خاطر خود را به درویشی تسلی ساختم
    آزمودم ظرف خود را، سنگ بر مینا زدم
    پشت پایم از کف پا بیش دارد آبله
    بر جهان در راه عشق از بس که پشت پا زدم
    قطره ی بی دست و پایم من سلیم، اما چو سیل
    کاروان موج را صدبار در دریا زدم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha