کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خاطر من نشکفد از وصل یار خویشتن
    این چمن رنگی ندارد از بهار خویشتن
    عشق از بس غافلم کرده ست از خود، می کنم
    همچو طفلان خاکبازی با غبار خویشتن
    آخر کار محبت، جان به حسرت دادن است
    می تراشد کوهکن سنگ مزار خویشتن
    در تمام عمر می سوزم برای دیگران
    آتشم، آتش نمی آید به کار خویشتن
    سهل باشد گر سوار توسن گردون شوی
    جهد کن تا چون صبا گردی سوار خویشتن
    هرکسی سر در کنار یار دارد، من سلیم
    می نهم چون غنچه شب سر در کنار خویشتن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha