به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سلیم تهرانی

سلیم تهرانیغزل هاشمارهٔ ۷۰۴: زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو مباش

1430عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو مباش
غنچه ی گل هست، پیکان گر نباشد گو مباش
کشتی ما چشم دارد بر خطر همچون حباب
چون نسیمی هست، طوفان گر نباشد گو مباش
آنکه وقت کشتن من رحم بر حالم نکرد
بعد قتلم هم پشیمان گر نباشد گو مباش
منصب گلچینی باغی ندارم، در تنم
جامه را چون پوست، دامان گر نباشد گو مباش
زینت ارباب معنی، جوهر ذاتی بس است
لاله در کوه بدخشان گر نباشد گو مباش
هرکجا باشد ز کف مگذار جام می سلیم
سیر قزوین کن، صفاهان گر نباشد گو مباش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۰۳: درون کاسه ی سر دارم از جنون آتش 2شمارهٔ ۷۰۴: زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو ...3شمارهٔ ۷۰۵: شراب همچو گل و لاله خور ز ساغر خو ...4شمارهٔ ۷۰۶: ز مژگان آب چشمم می زند جوش 5شمارهٔ ۷۰۷: هلاک تاج نه چون شمع صبحگاهی باش 6شمارهٔ ۷۰۸: ای دل ز گرد کلفت عالم غمین مباش 7شمارهٔ ۷۰۹: هرکه سرگرم کند شوق تو چون خورشیدش 8شمارهٔ ۷۱۰: سر تا به پا چو شمع همه اشک و آه ب ...9شمارهٔ ۷۱۱: خرم آن گلشن که امید بهاری باشدش 10شمارهٔ ۷۱۲: چو گل که گفت درین باغ شاد و خندان ...11شمارهٔ ۷۱۳: عقل نگذارد مرا یک دم ز دردسر خلاص 12شمارهٔ ۷۱۴: سرو شد باز با صبا رقاص 13شمارهٔ ۷۱۵: نیست همچون گل مرا از باده بیهوشی ...14شمارهٔ ۷۱۶: کنم برای جنون یارب از که سامان قر ...15شمارهٔ ۷۱۷: بهار شد که کند شیخ جلوه گاه غلط 16شمارهٔ ۷۱۸: منم که ساخته ام سور با عزا مربوط 17شمارهٔ ۷۱۹: ای گل روی تو بهار نشاط 18شمارهٔ ۷۲۰: به قدر جرم برد هرکسی ز رحمت حظ 19شمارهٔ ۷۲۱: نه می به جام و نه معشوق در کنار، ...20شمارهٔ ۷۲۲: زده گل دست بر دامان حافظ 21شمارهٔ ۷۲۳: زهی نهال خزان دیده ای ز باغ تو شم ...22شمارهٔ ۷۲۴: ای شوق رخت سوخته مغز قلم شمع 23شمارهٔ ۷۲۵: هرکه را بینی، بود در فکر سامان طم ...24شمارهٔ ۷۲۶: زهی ز نور جبین تو در حجاب چراغ 25شمارهٔ ۷۲۷: از سرم کی می رود هرگز برون سودای ...26شمارهٔ ۷۲۸: ز تاب گل ز بس افروخت آشیانه ی مرغ 27شمارهٔ ۷۲۹: چون کند در انجمن تاب رخش روشن چرا ...28شمارهٔ ۷۳۰: حرف گل و حدیث بهار و خزان دروغ 29شمارهٔ ۷۳۱: آهم اثر نیافت ز فریاد بی وقوف 30شمارهٔ ۷۳۲: کنم به جام می اوقات عمر چون جم صر ...31شمارهٔ ۷۳۳: دایم از بخت سیه بر خویش پیچانم چو ...32شمارهٔ ۷۳۴: چو غنچه در گرهی بند، نقد خود ز تل ...33شمارهٔ ۷۳۵: آتش به باغ زد ز خزان روزگار حیف 34شمارهٔ ۷۳۶: شب چو وصف رخش کنم به رفیق 35شمارهٔ ۷۳۷: کدام سر که نشد خاک آستانه ی عشق؟36شمارهٔ ۷۳۸: شد چو گلبن سبز در پیراهن من خار ع ...37شمارهٔ ۷۳۹: بس است، این همه زاهد مکن ادای خنک 38شمارهٔ ۷۴۰: چند باشد ز گلشن افلاک 39شمارهٔ ۷۴۱: رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه ...40شمارهٔ ۷۴۲: لاله ام، در داغ دل بسیار دارم من ...41شمارهٔ ۷۴۳: می آیدم به تحفه ز میخانه جام خشک 42شمارهٔ ۷۴۴: همچو آتش داردم ایام در زندان سنگ 43شمارهٔ ۷۴۵: از سخن آن به که کس خاموش گردد همچ ...44شمارهٔ ۷۴۶: دارم دلی همچون جرس، پیوسته نالان ...45شمارهٔ ۷۴۷: ز باغ رفتی و گشتم کباب خنده ی گل 46شمارهٔ ۷۴۸: هر قطره ی شبنم رخ گل 47شمارهٔ ۷۴۹: در محبت بس که خواری دیدم از پهلوی ...48شمارهٔ ۷۵۰: پروانه را چو مرغ چمن نیست تاب گل 49شمارهٔ ۷۵۱: مگر افتد گذارش سوی آن گل 50شمارهٔ ۷۵۲: شب ز مستی شور در بزم شراب انداختی ...51شمارهٔ ۷۵۳: بر راه وعده، ای گل رعنا نشسته ام 52شمارهٔ ۷۵۴: جام می در کف ز کوی او جدایی می کن ...53شمارهٔ ۷۵۵: خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم 54شمارهٔ ۷۵۶: ز مستی بر دم تیغ شهادت هر زمان غل ...55شمارهٔ ۷۵۷: منم که غیر سفر نیست پیشه ی دگرم 56شمارهٔ ۷۵۸: روم چو از سر کویش، نمی رود پایم 57شمارهٔ ۷۵۹: به دل، آشفتگی از زلف خوبان بیشتر ...58شمارهٔ ۷۶۰: گهی با وصل و گه با حسرت دیدار می ...59شمارهٔ ۷۶۱: سوی خم می این دل مخمور فرستیم 60شمارهٔ ۷۶۲: عشق کو تا مژه در خون جگر غوطه دهم 61شمارهٔ ۷۶۳: ز سنگ رهگذر اندیشه ای کجا دارم 62شمارهٔ ۷۶۴: دمید صبح و به باغ از پی هوا رفتم 63شمارهٔ ۷۶۵: چون تنک ظرفان کجا من می ز ساغر می ...64شمارهٔ ۷۶۶: ای خوش آن ساعت که روی خنجری رنگین ...65شمارهٔ ۷۶۷: چو عندلیب نه از باده ی کهن مستم 66شمارهٔ ۷۶۸: به دل شکست تمنای یاری چمنم 67شمارهٔ ۷۶۹: در چمن چون گفتگویی از لب او واکنم 68شمارهٔ ۷۷۰: تکلیف شراب است نمک ریزی داغم 69شمارهٔ ۷۷۱: ز لاله و گل این باغ، کی خبر داریم 70شمارهٔ ۷۷۲: بیا که چتر سعادت ز برگ تاک کنیم 71شمارهٔ ۷۷۳: صوفیان را شده ز آهنگم 72شمارهٔ ۷۷۴: داغ نتواند گرفتن در دل ما جای زخم 73شمارهٔ ۷۷۵: ما در چمن بساط تمنا فکنده ایم 74شمارهٔ ۷۷۶: اثر در عالم از دارا و اسکندر نمی ...75شمارهٔ ۷۷۷: نیم بلبل که فصل گل به گلشن آشیان ...76شمارهٔ ۷۷۸: قطره ی خونابه ای تا سوی مژگان می ...77شمارهٔ ۷۷۹: خوش آن که بینم روی او، وز اضطراب ...78شمارهٔ ۷۸۰: آنم که می به نغمه ی زنجیر می خورم 79شمارهٔ ۷۸۱: نقش ابروش به دل، روز فراقی بستیم 80شمارهٔ ۷۸۲: به کوی عشق خوبان تا گذشتم 81شمارهٔ ۷۸۳: مگذار ز دستم که گل باغ وفایم 82شمارهٔ ۷۸۴: خوش آن روزی که می در هر چمن بی با ...83شمارهٔ ۷۸۵: کی بود در چمن که سرودی نداشتیم 84شمارهٔ ۷۸۶: سر از کجاست که چون لاله فکر تاج ک ...85شمارهٔ ۷۸۷: ز تنهایی چو مینا راز با پیمانه می ...86شمارهٔ ۷۸۸: خویش را بر محرمان آن بت چین بسته ...87شمارهٔ ۷۸۹: در سخن سنجی هرکس بتر از غمازیم 88شمارهٔ ۷۹۰: هلال عیدم و ترک کلاه خورشیدم 89شمارهٔ ۷۹۱: ما چو مرغان قفس، زمزمه در دل داری ...90شمارهٔ ۷۹۲: لب مبند از ناله، می دانم جفا داری ...91شمارهٔ ۷۹۳: هزار خانه خرابی به شهر و ده دارم 92شمارهٔ ۷۹۴: ما به گلزار معانی آب گوهر بسته ای ...93شمارهٔ ۷۹۵: افروخت رخ از باده و بگداخته بودم 94شمارهٔ ۷۹۶: ز شوقت گاه در دنبال گل همچون صبا ...95شمارهٔ ۷۹۷: ز فیض عشق تو چون حسن دلپذیر شدیم 96شمارهٔ ۷۹۸: در قفس از هر نسیمی عیش گلشن می کن ...97شمارهٔ ۷۹۹: چگونه زمزمه ای در چمن به کام کنم 98شمارهٔ ۸۰۰: صبح چون میل تماشای گلستان می کنیم 99شمارهٔ ۸۰۱: به افسون محبت دست آتش را به مو بن ...100شمارهٔ ۸۰۲: خوش آن روزی که برآن طره های مشکبو ...101شمارهٔ ۸۰۳: ما راه فغان بر دل ناشاد گرفتیم 102شمارهٔ ۸۰۴: چو بلبل باعث شوریده گفتاری نمی دا ...103شمارهٔ ۸۰۵: از زمین آزرده ام، وز آسمان رنجیده ...104شمارهٔ ۸۰۶: به دیده چند ز نقش تو گل بر آب زنم 105شمارهٔ ۸۰۷: به جامم باده ی ناب است و خون دل ه ...106شمارهٔ ۸۰۸: هوای توست در سر، سایه ی گل را نمی ...107شمارهٔ ۸۰۹: ز بی پروایی چشمت دل آزرده ای دارم 108شمارهٔ ۸۱۰: منم که با می و مطرب همیشه در جنگم 109شمارهٔ ۸۱۱: ما همچو گل به چاک گریبان نشسته ای ...110شمارهٔ ۸۱۲: چو سوسن از حدیث آرزوی دل زبان بست ...111شمارهٔ ۸۱۳: به کویت چون توانم من به این حال خ ...112شمارهٔ ۸۱۴: گر امید رحمی از فریادرس می داشتم 113شمارهٔ ۸۱۵: از جنون عاشقی هرگز وطن نشناختم 114شمارهٔ ۸۱۶: چو گل از هر طرف چاک دگر دارد گریب ...115شمارهٔ ۸۱۷: جرعه ای ریز که تا چاره ی خمیازه ک ...116شمارهٔ ۸۱۸: بس که گشتم ناتوان، هرگه صفیری می ...117شمارهٔ ۸۱۹: ز من مپرس چه از روزگار می خواهم 118شمارهٔ ۸۲۰: گه ز شوق او در آتش، گاه در خون می ...119شمارهٔ ۸۲۱: عاشقم، از ناله نتوانم زمانی تن زن ...120شمارهٔ ۸۲۲: خویش را از بس به تیغ موج این دریا ...121شمارهٔ ۸۲۳: چون گره جا در خم آن زلف دلکش کرده ...122شمارهٔ ۸۲۴: هردم غمی آید ز حریفان لئیمم 123شمارهٔ ۸۲۵: کرشمه سنج نگاه ستیزه جویانیم 124شمارهٔ ۸۲۶: چو جای در صف طفلان کنم، ندیم شوم 125شمارهٔ ۸۲۷: فصل گل رفت و به جام می دمی نگذاشت ...126شمارهٔ ۸۲۸: یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتی ...127شمارهٔ ۸۲۹: ای در ایام تو تیغ غمزه را الماس ن ...128شمارهٔ ۸۳۰: به حیرتم که ز گلشن چه چیز می خواه ...129شمارهٔ ۸۳۱: ما خس و خار از ره خوبان به دامن م ...130شمارهٔ ۸۳۲: بیا که ساغر عشرت پر از شراب کنیم 131شمارهٔ ۸۳۳: گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم 132شمارهٔ ۸۳۴: دل خود ز شوق زیان می فروشم 133شمارهٔ ۸۳۵: در ورطه ی کشاکش دوران فتاده ایم 134شمارهٔ ۸۳۶: ساغری کو تا به دل از عیش اسبابی د ...135شمارهٔ ۸۳۷: تنم ز ضعف بود رشته ای ز پیرهنم 136شمارهٔ ۸۳۸: از دو جانب سرگرانی را تحمل می کنی ...137شمارهٔ ۸۳۹: ای شبنم وجود مرا آفتاب گرم 138شمارهٔ ۸۴۰: ما چشم به لطف جم و کاوس نداریم 139شمارهٔ ۸۴۱: هرکه افتاد ز پا، خاک نشین من بودم 140شمارهٔ ۸۴۲: تقدیر خدا را چه علاج است، گداییم 141شمارهٔ ۸۴۳: اختیار گوشه درمان است، همت می کنم 142شمارهٔ ۸۴۴: گه مستم و گاه در خمارم 143شمارهٔ ۸۴۵: نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن 144شمارهٔ ۸۴۶: دهد به ذره چو خورشید آب و تاب، سخ ...145شمارهٔ ۸۴۷: تا به کی بر من شکست آید چو مینا ا ...146شمارهٔ ۸۴۸: مطرب از دستت گر آید، ناخنی بر چنگ ...147شمارهٔ ۸۴۹: ترک من کز بزم می گلرنگ می آید برو ...148شمارهٔ ۸۵۰: سرم از داغ سودا، باغ زاغان 149شمارهٔ ۸۵۱: نیست در حشر محبت گفتگوی کشتگان 150شمارهٔ ۸۵۲: فصل گل شد، ناله ی عیشی ز بلبل قرض ...151شمارهٔ ۸۵۳: چه آب و خاک و چه نیکویی سرشت است ...152شمارهٔ ۸۵۴: از کوی عشقت ای بت دلجوی دیگران 153شمارهٔ ۸۵۵: دشمن خود گرنه ای، ما را به خود دش ...154شمارهٔ ۸۵۶: زهی بر چهره خطت سایه ی جان 155شمارهٔ ۸۵۷: ای چو برگ غنچه در عهدت پر از جان ...156شمارهٔ ۸۵۸: انجمن شد ز یار آبادان 157شمارهٔ ۸۵۹: چون توان با غیر دل را خالی از کین ...158شمارهٔ ۸۶۰: به مردم عرض جمعیت کن از ایشان دگر ...159شمارهٔ ۸۶۱: آینه در دست گیر و یاد حیرانی بکن 160شمارهٔ ۸۶۲: عجب مدار ز زاهد شراب ما خوردن 161شمارهٔ ۸۶۳: ساقی ز کار من گره توبه باز کن 162شمارهٔ ۸۶۴: زهی حدیث غمت چون می طرب شیرین 163شمارهٔ ۸۶۵: رسیده ایم به بزم تو، مهربانی کن 164شمارهٔ ۸۶۶: زهی ز نرگس تو آهوی ختن مجنون 165شمارهٔ ۸۶۷: خاطر من نشکفد از وصل یار خویشتن 166شمارهٔ ۸۶۸: صفای گلشن کشمیر را تماشا کن 167شمارهٔ ۸۶۹: ز دست ساقی، تا کی پیاله نوشیدن؟168شمارهٔ ۸۷۰: بهار شد که رود هرکسی به راه چمن 169شمارهٔ ۸۷۱: در غمت ناله ز مرغ چمن آید بیرون 170شمارهٔ ۸۷۲: ای جرس، سوی سفر هر لحظه آوازم مکن 171شمارهٔ ۸۷۳: ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من 172شمارهٔ ۸۷۴: از پی اسرار خود، کم با کسی پرخاش ...173شمارهٔ ۸۷۵: بگذر ز عقل و فیض محبت نگاه کن 174شمارهٔ ۸۷۶: من راز جهانم، بود افسانه به از من 175شمارهٔ ۸۷۷: نخورند در گلستان، گل و لاله آب بی ...176شمارهٔ ۸۷۸: ای سرو همچو سایه دوان در قفای تو 177شمارهٔ ۸۷۹: بیا و وصف زلف یار بشنو 178شمارهٔ ۸۸۰: بسته کمر کینم، از قبضه کمان او 179شمارهٔ ۸۸۱: نتوان یافت دلی خوش به جهان ای کاک ...180شمارهٔ ۸۸۲: کنم نهفته برین عالم دو رنگ نگاه 181شمارهٔ ۸۸۳: بیا که باغ شد از لاله کوی میخانه 182شمارهٔ ۸۸۴: در دل تنگم شراب ناب می گردد گره 183شمارهٔ ۸۸۵: ای شعله ی حسنت را، جان ها شده پرو ...184شمارهٔ ۸۸۶: دل چو می رفت سوی زلف تو، شد جان ه ...185شمارهٔ ۸۸۷: روی ننمایی، نباشد تا رخت پرداخته 186شمارهٔ ۸۸۸: گل شود گر پنجه ی من، زر نمی دارد ...187شمارهٔ ۸۸۹: فغان که موی سفیدم نمود آیینه 188شمارهٔ ۸۹۰: ساقی خمار دارم، یک ساغر دگر ده 189شمارهٔ ۸۹۱: جهان تنگ چو چاه است و ما کبوتر چا ...190شمارهٔ ۸۹۲: روز و شبم اگر به حضوری چه فایده 191شمارهٔ ۸۹۳: هرکه می خواهد ترا، سامان نمی دارد ...192شمارهٔ ۸۹۴: گلی دارم ز رنگ و بو برهنه 193شمارهٔ ۸۹۵: رو به آزار دل خصم دل آزار منه 194شمارهٔ ۸۹۶: صد خطر دارد بیابان محبت، آه آه 195شمارهٔ ۸۹۷: سحر زان شمع باشد تاب خورده 196شمارهٔ ۸۹۸: یک نفس چون لاله جام از کف ز هشیار ...197شمارهٔ ۸۹۹: ناله ای از من به کام دل نشد انگیخ ...198شمارهٔ ۹۰۰: چه غم ز حادثه آن را که شد شراب زد ...199شمارهٔ ۹۰۱: ما و دل دیگر به کوی تندخوی تازه ا ...200شمارهٔ ۹۰۲: در چمن ای بلبل از برگ و نوا افتاد ...201شمارهٔ ۹۰۳: به چهره خنده به گل های باصفا زده ...202شمارهٔ ۹۰۴: خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد می د ...203شمارهٔ ۹۰۵: دل درین بادیه سویی دود و من سویی 204شمارهٔ ۹۰۶: چون نگه دارد مرا زنجیر زلف سنبلی؟205شمارهٔ ۹۰۷: ای بت، متاع اهل ریا را چه می کنی 206شمارهٔ ۹۰۸: شراب ای گل رعنا نهفته چند کشی 207شمارهٔ ۹۰۹: بعد مرگ از خاک ما مست تغافل نگذری 208شمارهٔ ۹۱۰: درین ره ای خضر از خار پا نمی میری 209شمارهٔ ۹۱۱: مباد آن دم که از ما رنجه گردد آشن ...210شمارهٔ ۹۱۲: چنان از رهروان فیض شد روی زمین خا ...211شمارهٔ ۹۱۳: چمن ز لاله برافروخت شمع زیبایی 212شمارهٔ ۹۱۴: جامه ی قد اوست زیبایی 213شمارهٔ ۹۱۵: من کیستم، آشفته تر از طره ی آهی 214شمارهٔ ۹۱۶: در دلی دایم مرا، در سینه پیدا نیس ...215شمارهٔ ۹۱۷: با کسی کی می کنم در عشقبازی همرهی 216شمارهٔ ۹۱۸: دارم عیشی به وصل ماهی 217شمارهٔ ۹۱۹: به بزم می کشان لاابالی 218شمارهٔ ۹۲۰: ز روی دل چه بر اهل هوس آیینه می د ...219شمارهٔ ۹۲۱: به ناله فاش مکن راز دل ز غمازی 220شمارهٔ ۹۲۲: در دعوی عشق تو نه آهی، نه فغانی 221شمارهٔ ۹۲۳: در کوی می فروشان، گردم ز بینوایی 222شمارهٔ ۹۲۴: بود در گشت باغ آشنایی 223شمارهٔ ۹۲۵: هر انگشت من از داغ جدایی 224شمارهٔ ۹۲۶: نه ذوق باغ به دل، نه هوای پروازی 225شمارهٔ ۹۲۷: در ره آوارگی بختم فکند از دشمنی 226شمارهٔ ۹۲۸: من کیستم درین دشت، آواره ی حزینی 227شمارهٔ ۹۲۹: برنمی خیزد نوای بلبلی از گلشنی 228شمارهٔ ۹۳۰: ای کاش زخم سینه ی ما واکند کسی 229شمارهٔ ۹۳۱: خوش بود گر ز سر هر هوسی برخیزی 230شمارهٔ ۹۳۲: دلم را این چمن زندان دلگیر است پن ...231شمارهٔ ۹۳۳: به روی جوهر ذاتی چه پرده می پوشی 232شمارهٔ ۹۳۴: دلم چون لاله افروزد ز داغی 233شمارهٔ ۹۳۵: در کوی عشق نیست ز اهل وفا کسی 234شمارهٔ ۹۳۶: آهم به درون دل ز تنگی 235شمارهٔ ۹۳۷: چیست دانی داغ دل، جام شراب زندگی 236شمارهٔ ۹۳۸: صورت پذیر نیست ز ما کار زندگی 237شمارهٔ ۹۳۹: تو آن گلی که ز چشم و دلم چمن داری 238شمارهٔ ۹۴۰: ساقی ار خواهی کنی احباب را گردآور ...239شمارهٔ ۹۴۱: کاسه ی ما ز سفال است، خوش این مسک ...240شمارهٔ ۹۴۲: لب لعلش ز میگونی لب جام است پندار ...241شمارهٔ ۹۴۳: صراحی را منه ساقی به پیش چشم من خ ...242شمارهٔ ۹۴۴: آب آتش تلاش یعنی می

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ