کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عقل نگذارد مرا یک دم ز دردسر خلاص
    رهزنی کو تا مرا سازد ازین رهبر خلاص
    جان شود آسوده، هرگه دل قبول عشق کرد
    می شود، چون صاف شد آیینه، روشنگر خلاص
    همچو گل مشت زری دادم، خریدم خویش را
    چون به غیر از این توان شد زین چمن دیگر خلاص؟
    چند در قید زمین وآسمان باشد کسی
    تا صدف برپاست، مشکل گر شود گوهر خلاص
    هرکه او را کار با زنجیر زلف افتاده است
    گو دلش گردد مگر از قید در محشر خلاص
    چشم پوشیدم ازو، فارغ شدم از جور او
    شد ز تیغ آفتاب این گونه نیلوفر خلاص
    بعد ازین دستی ندارد بر من آسیب جهان
    سوختم، گشتم ز هر آفت چو خاکستر خلاص

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha