کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرکه سرگرم کند شوق تو چون خورشیدش
    بی نیاز از نمد است آینه ی تجریدش
    در وجودم ز تمنای گلی افتاده ست
    خارخاری که به ناخن نتوان خاریدش
    هرکه را نیست درین عهد، گره بر ابرو
    می نمایند به هم خلق چو ماه عیدش
    زین که یک خنده ندانسته درین گلشن کرد
    گوش گل سرخ شد از بس که جهان مالیدش
    من و رسوایی ازین پس، که به تن جامه چو گل
    آنچنان پاره نکردم که توان پوشیدش
    ناقبول است معارض، همه دردم این است
    ای خوش آن گربه که طاووس کند تقلیدش
    پرده وقت است که از روی سخن برداریم
    مصطکی نیست زبان، چند توان خاییدش؟
    عمر کردیم درین باغ، عبث صرف سلیم
    حاصلی هیچ ندیدیم ز سرو و بیدش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha