سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۰۹: هرکه سرگرم کند شوق تو چون خورشیدش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه سرگرم کند شوق تو چون خورشیدش بی نیاز از نمد است آینه ی تجریدش در وجودم ز تمنای گلی افتاده ست خارخاری که به ناخن نتوان خاریدش هرکه را نیست درین عهد، گره بر ابرو می نمایند به هم خلق چو ماه عیدش زین که یک خنده ندانسته درین گلشن کرد گوش گل سرخ شد از بس که جهان مالیدش من و رسوایی ازین پس، که به تن جامه چو گل آنچنان پاره نکردم که توان پوشیدش ناقبول است معارض، همه دردم این است ای خوش آن گربه که طاووس کند تقلیدش پرده وقت است که از روی سخن برداریم مصطکی نیست زبان، چند توان خاییدش؟ عمر کردیم درین باغ، عبث صرف سلیم حاصلی هیچ ندیدیم ز سرو و بیدش سلیم تهرانی