به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سلیم تهرانی

سلیم تهرانیغزل هاشمارهٔ ۶۹۵: عاشقی، دیگر به فکر منزل و مسکن مباش

1310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عاشقی، دیگر به فکر منزل و مسکن مباش
آشیان خود بسوزان، یا درین گلشن مباش
تا توانی مشق فریادی بکن ای عندلیب
من ز کار افتاده ام، باری تو همچون من مباش
آن قدر کز دستت آید، پیرهن را چاک کن
پای بند بخیه همچون رشته ی سوزن مباش
دستگیر ناتوان باش دایم چون سبو
تا توانی همچو جام باده مردافکن مباش
ای زلیخا، چند کوری می دهی یعقوب را؟
مانع یوسف شدی، از بوی پیراهن مباش
در میان خلق نتوان ساختن کاری سلیم
سبز اگر خواهی شوی ای دانه در خرمن مباش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹۴: در وادی محبت، چون خضر راهبر باش 2شمارهٔ ۶۹۵: عاشقی، دیگر به فکر منزل و مسکن مب ...3شمارهٔ ۶۹۶: کار عاشق واژگون باشد ز سیر اخترش 4شمارهٔ ۶۹۷: چمنی را که بود خرمی از رخسارش 5شمارهٔ ۶۹۸: چو گل کسی که هوای تو برده آرامش 6شمارهٔ ۶۹۹: خوش آنکه باده ی ناب است مایه ی هو ...7شمارهٔ ۷۰۰: هرکه را ساز بود زمزمه ی زنجیرش 8شمارهٔ ۷۰۱: خبر بگیر ز احوال خضر در کویش 9شمارهٔ ۷۰۲: از روی دل ز عاجزی خود خجل مباش 10شمارهٔ ۷۰۳: درون کاسه ی سر دارم از جنون آتش 11شمارهٔ ۷۰۴: زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو ...12شمارهٔ ۷۰۵: شراب همچو گل و لاله خور ز ساغر خو ...13شمارهٔ ۷۰۶: ز مژگان آب چشمم می زند جوش 14شمارهٔ ۷۰۷: هلاک تاج نه چون شمع صبحگاهی باش 15شمارهٔ ۷۰۸: ای دل ز گرد کلفت عالم غمین مباش 16شمارهٔ ۷۰۹: هرکه سرگرم کند شوق تو چون خورشیدش 17شمارهٔ ۷۱۰: سر تا به پا چو شمع همه اشک و آه ب ...18شمارهٔ ۷۱۱: خرم آن گلشن که امید بهاری باشدش 19شمارهٔ ۷۱۲: چو گل که گفت درین باغ شاد و خندان ...20شمارهٔ ۷۱۳: عقل نگذارد مرا یک دم ز دردسر خلاص 21شمارهٔ ۷۱۴: سرو شد باز با صبا رقاص 22شمارهٔ ۷۱۵: نیست همچون گل مرا از باده بیهوشی ...23شمارهٔ ۷۱۶: کنم برای جنون یارب از که سامان قر ...24شمارهٔ ۷۱۷: بهار شد که کند شیخ جلوه گاه غلط 25شمارهٔ ۷۱۸: منم که ساخته ام سور با عزا مربوط 26شمارهٔ ۷۱۹: ای گل روی تو بهار نشاط 27شمارهٔ ۷۲۰: به قدر جرم برد هرکسی ز رحمت حظ 28شمارهٔ ۷۲۱: نه می به جام و نه معشوق در کنار، ...29شمارهٔ ۷۲۲: زده گل دست بر دامان حافظ 30شمارهٔ ۷۲۳: زهی نهال خزان دیده ای ز باغ تو شم ...31شمارهٔ ۷۲۴: ای شوق رخت سوخته مغز قلم شمع 32شمارهٔ ۷۲۵: هرکه را بینی، بود در فکر سامان طم ...33شمارهٔ ۷۲۶: زهی ز نور جبین تو در حجاب چراغ 34شمارهٔ ۷۲۷: از سرم کی می رود هرگز برون سودای ...35شمارهٔ ۷۲۸: ز تاب گل ز بس افروخت آشیانه ی مرغ 36شمارهٔ ۷۲۹: چون کند در انجمن تاب رخش روشن چرا ...37شمارهٔ ۷۳۰: حرف گل و حدیث بهار و خزان دروغ 38شمارهٔ ۷۳۱: آهم اثر نیافت ز فریاد بی وقوف 39شمارهٔ ۷۳۲: کنم به جام می اوقات عمر چون جم صر ...40شمارهٔ ۷۳۳: دایم از بخت سیه بر خویش پیچانم چو ...41شمارهٔ ۷۳۴: چو غنچه در گرهی بند، نقد خود ز تل ...42شمارهٔ ۷۳۵: آتش به باغ زد ز خزان روزگار حیف 43شمارهٔ ۷۳۶: شب چو وصف رخش کنم به رفیق 44شمارهٔ ۷۳۷: کدام سر که نشد خاک آستانه ی عشق؟45شمارهٔ ۷۳۸: شد چو گلبن سبز در پیراهن من خار ع ...46شمارهٔ ۷۳۹: بس است، این همه زاهد مکن ادای خنک 47شمارهٔ ۷۴۰: چند باشد ز گلشن افلاک 48شمارهٔ ۷۴۱: رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه ...49شمارهٔ ۷۴۲: لاله ام، در داغ دل بسیار دارم من ...50شمارهٔ ۷۴۳: می آیدم به تحفه ز میخانه جام خشک 51شمارهٔ ۷۴۴: همچو آتش داردم ایام در زندان سنگ 52شمارهٔ ۷۴۵: از سخن آن به که کس خاموش گردد همچ ...53شمارهٔ ۷۴۶: دارم دلی همچون جرس، پیوسته نالان ...54شمارهٔ ۷۴۷: ز باغ رفتی و گشتم کباب خنده ی گل 55شمارهٔ ۷۴۸: هر قطره ی شبنم رخ گل 56شمارهٔ ۷۴۹: در محبت بس که خواری دیدم از پهلوی ...57شمارهٔ ۷۵۰: پروانه را چو مرغ چمن نیست تاب گل 58شمارهٔ ۷۵۱: مگر افتد گذارش سوی آن گل 59شمارهٔ ۷۵۲: شب ز مستی شور در بزم شراب انداختی ...60شمارهٔ ۷۵۳: بر راه وعده، ای گل رعنا نشسته ام 61شمارهٔ ۷۵۴: جام می در کف ز کوی او جدایی می کن ...62شمارهٔ ۷۵۵: خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم 63شمارهٔ ۷۵۶: ز مستی بر دم تیغ شهادت هر زمان غل ...64شمارهٔ ۷۵۷: منم که غیر سفر نیست پیشه ی دگرم 65شمارهٔ ۷۵۸: روم چو از سر کویش، نمی رود پایم 66شمارهٔ ۷۵۹: به دل، آشفتگی از زلف خوبان بیشتر ...67شمارهٔ ۷۶۰: گهی با وصل و گه با حسرت دیدار می ...68شمارهٔ ۷۶۱: سوی خم می این دل مخمور فرستیم 69شمارهٔ ۷۶۲: عشق کو تا مژه در خون جگر غوطه دهم 70شمارهٔ ۷۶۳: ز سنگ رهگذر اندیشه ای کجا دارم 71شمارهٔ ۷۶۴: دمید صبح و به باغ از پی هوا رفتم 72شمارهٔ ۷۶۵: چون تنک ظرفان کجا من می ز ساغر می ...73شمارهٔ ۷۶۶: ای خوش آن ساعت که روی خنجری رنگین ...74شمارهٔ ۷۶۷: چو عندلیب نه از باده ی کهن مستم 75شمارهٔ ۷۶۸: به دل شکست تمنای یاری چمنم 76شمارهٔ ۷۶۹: در چمن چون گفتگویی از لب او واکنم 77شمارهٔ ۷۷۰: تکلیف شراب است نمک ریزی داغم 78شمارهٔ ۷۷۱: ز لاله و گل این باغ، کی خبر داریم 79شمارهٔ ۷۷۲: بیا که چتر سعادت ز برگ تاک کنیم 80شمارهٔ ۷۷۳: صوفیان را شده ز آهنگم 81شمارهٔ ۷۷۴: داغ نتواند گرفتن در دل ما جای زخم 82شمارهٔ ۷۷۵: ما در چمن بساط تمنا فکنده ایم 83شمارهٔ ۷۷۶: اثر در عالم از دارا و اسکندر نمی ...84شمارهٔ ۷۷۷: نیم بلبل که فصل گل به گلشن آشیان ...85شمارهٔ ۷۷۸: قطره ی خونابه ای تا سوی مژگان می ...86شمارهٔ ۷۷۹: خوش آن که بینم روی او، وز اضطراب ...87شمارهٔ ۷۸۰: آنم که می به نغمه ی زنجیر می خورم 88شمارهٔ ۷۸۱: نقش ابروش به دل، روز فراقی بستیم 89شمارهٔ ۷۸۲: به کوی عشق خوبان تا گذشتم 90شمارهٔ ۷۸۳: مگذار ز دستم که گل باغ وفایم 91شمارهٔ ۷۸۴: خوش آن روزی که می در هر چمن بی با ...92شمارهٔ ۷۸۵: کی بود در چمن که سرودی نداشتیم 93شمارهٔ ۷۸۶: سر از کجاست که چون لاله فکر تاج ک ...94شمارهٔ ۷۸۷: ز تنهایی چو مینا راز با پیمانه می ...95شمارهٔ ۷۸۸: خویش را بر محرمان آن بت چین بسته ...96شمارهٔ ۷۸۹: در سخن سنجی هرکس بتر از غمازیم 97شمارهٔ ۷۹۰: هلال عیدم و ترک کلاه خورشیدم 98شمارهٔ ۷۹۱: ما چو مرغان قفس، زمزمه در دل داری ...99شمارهٔ ۷۹۲: لب مبند از ناله، می دانم جفا داری ...100شمارهٔ ۷۹۳: هزار خانه خرابی به شهر و ده دارم 101شمارهٔ ۷۹۴: ما به گلزار معانی آب گوهر بسته ای ...102شمارهٔ ۷۹۵: افروخت رخ از باده و بگداخته بودم 103شمارهٔ ۷۹۶: ز شوقت گاه در دنبال گل همچون صبا ...104شمارهٔ ۷۹۷: ز فیض عشق تو چون حسن دلپذیر شدیم 105شمارهٔ ۷۹۸: در قفس از هر نسیمی عیش گلشن می کن ...106شمارهٔ ۷۹۹: چگونه زمزمه ای در چمن به کام کنم 107شمارهٔ ۸۰۰: صبح چون میل تماشای گلستان می کنیم 108شمارهٔ ۸۰۱: به افسون محبت دست آتش را به مو بن ...109شمارهٔ ۸۰۲: خوش آن روزی که برآن طره های مشکبو ...110شمارهٔ ۸۰۳: ما راه فغان بر دل ناشاد گرفتیم 111شمارهٔ ۸۰۴: چو بلبل باعث شوریده گفتاری نمی دا ...112شمارهٔ ۸۰۵: از زمین آزرده ام، وز آسمان رنجیده ...113شمارهٔ ۸۰۶: به دیده چند ز نقش تو گل بر آب زنم 114شمارهٔ ۸۰۷: به جامم باده ی ناب است و خون دل ه ...115شمارهٔ ۸۰۸: هوای توست در سر، سایه ی گل را نمی ...116شمارهٔ ۸۰۹: ز بی پروایی چشمت دل آزرده ای دارم 117شمارهٔ ۸۱۰: منم که با می و مطرب همیشه در جنگم 118شمارهٔ ۸۱۱: ما همچو گل به چاک گریبان نشسته ای ...119شمارهٔ ۸۱۲: چو سوسن از حدیث آرزوی دل زبان بست ...120شمارهٔ ۸۱۳: به کویت چون توانم من به این حال خ ...121شمارهٔ ۸۱۴: گر امید رحمی از فریادرس می داشتم 122شمارهٔ ۸۱۵: از جنون عاشقی هرگز وطن نشناختم 123شمارهٔ ۸۱۶: چو گل از هر طرف چاک دگر دارد گریب ...124شمارهٔ ۸۱۷: جرعه ای ریز که تا چاره ی خمیازه ک ...125شمارهٔ ۸۱۸: بس که گشتم ناتوان، هرگه صفیری می ...126شمارهٔ ۸۱۹: ز من مپرس چه از روزگار می خواهم 127شمارهٔ ۸۲۰: گه ز شوق او در آتش، گاه در خون می ...128شمارهٔ ۸۲۱: عاشقم، از ناله نتوانم زمانی تن زن ...129شمارهٔ ۸۲۲: خویش را از بس به تیغ موج این دریا ...130شمارهٔ ۸۲۳: چون گره جا در خم آن زلف دلکش کرده ...131شمارهٔ ۸۲۴: هردم غمی آید ز حریفان لئیمم 132شمارهٔ ۸۲۵: کرشمه سنج نگاه ستیزه جویانیم 133شمارهٔ ۸۲۶: چو جای در صف طفلان کنم، ندیم شوم 134شمارهٔ ۸۲۷: فصل گل رفت و به جام می دمی نگذاشت ...135شمارهٔ ۸۲۸: یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتی ...136شمارهٔ ۸۲۹: ای در ایام تو تیغ غمزه را الماس ن ...137شمارهٔ ۸۳۰: به حیرتم که ز گلشن چه چیز می خواه ...138شمارهٔ ۸۳۱: ما خس و خار از ره خوبان به دامن م ...139شمارهٔ ۸۳۲: بیا که ساغر عشرت پر از شراب کنیم 140شمارهٔ ۸۳۳: گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم 141شمارهٔ ۸۳۴: دل خود ز شوق زیان می فروشم 142شمارهٔ ۸۳۵: در ورطه ی کشاکش دوران فتاده ایم 143شمارهٔ ۸۳۶: ساغری کو تا به دل از عیش اسبابی د ...144شمارهٔ ۸۳۷: تنم ز ضعف بود رشته ای ز پیرهنم 145شمارهٔ ۸۳۸: از دو جانب سرگرانی را تحمل می کنی ...146شمارهٔ ۸۳۹: ای شبنم وجود مرا آفتاب گرم 147شمارهٔ ۸۴۰: ما چشم به لطف جم و کاوس نداریم 148شمارهٔ ۸۴۱: هرکه افتاد ز پا، خاک نشین من بودم 149شمارهٔ ۸۴۲: تقدیر خدا را چه علاج است، گداییم 150شمارهٔ ۸۴۳: اختیار گوشه درمان است، همت می کنم 151شمارهٔ ۸۴۴: گه مستم و گاه در خمارم 152شمارهٔ ۸۴۵: نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن 153شمارهٔ ۸۴۶: دهد به ذره چو خورشید آب و تاب، سخ ...154شمارهٔ ۸۴۷: تا به کی بر من شکست آید چو مینا ا ...155شمارهٔ ۸۴۸: مطرب از دستت گر آید، ناخنی بر چنگ ...156شمارهٔ ۸۴۹: ترک من کز بزم می گلرنگ می آید برو ...157شمارهٔ ۸۵۰: سرم از داغ سودا، باغ زاغان 158شمارهٔ ۸۵۱: نیست در حشر محبت گفتگوی کشتگان 159شمارهٔ ۸۵۲: فصل گل شد، ناله ی عیشی ز بلبل قرض ...160شمارهٔ ۸۵۳: چه آب و خاک و چه نیکویی سرشت است ...161شمارهٔ ۸۵۴: از کوی عشقت ای بت دلجوی دیگران 162شمارهٔ ۸۵۵: دشمن خود گرنه ای، ما را به خود دش ...163شمارهٔ ۸۵۶: زهی بر چهره خطت سایه ی جان 164شمارهٔ ۸۵۷: ای چو برگ غنچه در عهدت پر از جان ...165شمارهٔ ۸۵۸: انجمن شد ز یار آبادان 166شمارهٔ ۸۵۹: چون توان با غیر دل را خالی از کین ...167شمارهٔ ۸۶۰: به مردم عرض جمعیت کن از ایشان دگر ...168شمارهٔ ۸۶۱: آینه در دست گیر و یاد حیرانی بکن 169شمارهٔ ۸۶۲: عجب مدار ز زاهد شراب ما خوردن 170شمارهٔ ۸۶۳: ساقی ز کار من گره توبه باز کن 171شمارهٔ ۸۶۴: زهی حدیث غمت چون می طرب شیرین 172شمارهٔ ۸۶۵: رسیده ایم به بزم تو، مهربانی کن 173شمارهٔ ۸۶۶: زهی ز نرگس تو آهوی ختن مجنون 174شمارهٔ ۸۶۷: خاطر من نشکفد از وصل یار خویشتن 175شمارهٔ ۸۶۸: صفای گلشن کشمیر را تماشا کن 176شمارهٔ ۸۶۹: ز دست ساقی، تا کی پیاله نوشیدن؟177شمارهٔ ۸۷۰: بهار شد که رود هرکسی به راه چمن 178شمارهٔ ۸۷۱: در غمت ناله ز مرغ چمن آید بیرون 179شمارهٔ ۸۷۲: ای جرس، سوی سفر هر لحظه آوازم مکن 180شمارهٔ ۸۷۳: ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من 181شمارهٔ ۸۷۴: از پی اسرار خود، کم با کسی پرخاش ...182شمارهٔ ۸۷۵: بگذر ز عقل و فیض محبت نگاه کن 183شمارهٔ ۸۷۶: من راز جهانم، بود افسانه به از من 184شمارهٔ ۸۷۷: نخورند در گلستان، گل و لاله آب بی ...185شمارهٔ ۸۷۸: ای سرو همچو سایه دوان در قفای تو 186شمارهٔ ۸۷۹: بیا و وصف زلف یار بشنو 187شمارهٔ ۸۸۰: بسته کمر کینم، از قبضه کمان او 188شمارهٔ ۸۸۱: نتوان یافت دلی خوش به جهان ای کاک ...189شمارهٔ ۸۸۲: کنم نهفته برین عالم دو رنگ نگاه 190شمارهٔ ۸۸۳: بیا که باغ شد از لاله کوی میخانه 191شمارهٔ ۸۸۴: در دل تنگم شراب ناب می گردد گره 192شمارهٔ ۸۸۵: ای شعله ی حسنت را، جان ها شده پرو ...193شمارهٔ ۸۸۶: دل چو می رفت سوی زلف تو، شد جان ه ...194شمارهٔ ۸۸۷: روی ننمایی، نباشد تا رخت پرداخته 195شمارهٔ ۸۸۸: گل شود گر پنجه ی من، زر نمی دارد ...196شمارهٔ ۸۸۹: فغان که موی سفیدم نمود آیینه 197شمارهٔ ۸۹۰: ساقی خمار دارم، یک ساغر دگر ده 198شمارهٔ ۸۹۱: جهان تنگ چو چاه است و ما کبوتر چا ...199شمارهٔ ۸۹۲: روز و شبم اگر به حضوری چه فایده 200شمارهٔ ۸۹۳: هرکه می خواهد ترا، سامان نمی دارد ...201شمارهٔ ۸۹۴: گلی دارم ز رنگ و بو برهنه 202شمارهٔ ۸۹۵: رو به آزار دل خصم دل آزار منه 203شمارهٔ ۸۹۶: صد خطر دارد بیابان محبت، آه آه 204شمارهٔ ۸۹۷: سحر زان شمع باشد تاب خورده 205شمارهٔ ۸۹۸: یک نفس چون لاله جام از کف ز هشیار ...206شمارهٔ ۸۹۹: ناله ای از من به کام دل نشد انگیخ ...207شمارهٔ ۹۰۰: چه غم ز حادثه آن را که شد شراب زد ...208شمارهٔ ۹۰۱: ما و دل دیگر به کوی تندخوی تازه ا ...209شمارهٔ ۹۰۲: در چمن ای بلبل از برگ و نوا افتاد ...210شمارهٔ ۹۰۳: به چهره خنده به گل های باصفا زده ...211شمارهٔ ۹۰۴: خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد می د ...212شمارهٔ ۹۰۵: دل درین بادیه سویی دود و من سویی 213شمارهٔ ۹۰۶: چون نگه دارد مرا زنجیر زلف سنبلی؟214شمارهٔ ۹۰۷: ای بت، متاع اهل ریا را چه می کنی 215شمارهٔ ۹۰۸: شراب ای گل رعنا نهفته چند کشی 216شمارهٔ ۹۰۹: بعد مرگ از خاک ما مست تغافل نگذری 217شمارهٔ ۹۱۰: درین ره ای خضر از خار پا نمی میری 218شمارهٔ ۹۱۱: مباد آن دم که از ما رنجه گردد آشن ...219شمارهٔ ۹۱۲: چنان از رهروان فیض شد روی زمین خا ...220شمارهٔ ۹۱۳: چمن ز لاله برافروخت شمع زیبایی 221شمارهٔ ۹۱۴: جامه ی قد اوست زیبایی 222شمارهٔ ۹۱۵: من کیستم، آشفته تر از طره ی آهی 223شمارهٔ ۹۱۶: در دلی دایم مرا، در سینه پیدا نیس ...224شمارهٔ ۹۱۷: با کسی کی می کنم در عشقبازی همرهی 225شمارهٔ ۹۱۸: دارم عیشی به وصل ماهی 226شمارهٔ ۹۱۹: به بزم می کشان لاابالی 227شمارهٔ ۹۲۰: ز روی دل چه بر اهل هوس آیینه می د ...228شمارهٔ ۹۲۱: به ناله فاش مکن راز دل ز غمازی 229شمارهٔ ۹۲۲: در دعوی عشق تو نه آهی، نه فغانی 230شمارهٔ ۹۲۳: در کوی می فروشان، گردم ز بینوایی 231شمارهٔ ۹۲۴: بود در گشت باغ آشنایی 232شمارهٔ ۹۲۵: هر انگشت من از داغ جدایی 233شمارهٔ ۹۲۶: نه ذوق باغ به دل، نه هوای پروازی 234شمارهٔ ۹۲۷: در ره آوارگی بختم فکند از دشمنی 235شمارهٔ ۹۲۸: من کیستم درین دشت، آواره ی حزینی 236شمارهٔ ۹۲۹: برنمی خیزد نوای بلبلی از گلشنی 237شمارهٔ ۹۳۰: ای کاش زخم سینه ی ما واکند کسی 238شمارهٔ ۹۳۱: خوش بود گر ز سر هر هوسی برخیزی 239شمارهٔ ۹۳۲: دلم را این چمن زندان دلگیر است پن ...240شمارهٔ ۹۳۳: به روی جوهر ذاتی چه پرده می پوشی 241شمارهٔ ۹۳۴: دلم چون لاله افروزد ز داغی 242شمارهٔ ۹۳۵: در کوی عشق نیست ز اهل وفا کسی 243شمارهٔ ۹۳۶: آهم به درون دل ز تنگی 244شمارهٔ ۹۳۷: چیست دانی داغ دل، جام شراب زندگی 245شمارهٔ ۹۳۸: صورت پذیر نیست ز ما کار زندگی 246شمارهٔ ۹۳۹: تو آن گلی که ز چشم و دلم چمن داری 247شمارهٔ ۹۴۰: ساقی ار خواهی کنی احباب را گردآور ...248شمارهٔ ۹۴۱: کاسه ی ما ز سفال است، خوش این مسک ...249شمارهٔ ۹۴۲: لب لعلش ز میگونی لب جام است پندار ...250شمارهٔ ۹۴۳: صراحی را منه ساقی به پیش چشم من خ ...251شمارهٔ ۹۴۴: آب آتش تلاش یعنی می

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ