چشم تو ز بیماری خود بر سر ناز است
مژگان تو همچون شب بیمار دراز است
راهی چو سوی کعبه ی دل نیست، چه حاصل
کز جاده این بادیه چون سینه ی باز است
از سلسله ی بندگی آزاد کسی نیست
در طاعت افلاک، زمین مهر نماز است
آهنگ شکست بت و بتخانه بهانه ست
از هند همین مطلب محمود، ایاز است
تکلیف به آتش نتوان کرد کسی را
چون شمع، زبانم به سر خویش دراز است
بی نغمه سلیم از گل و می دست کشیدیم
شیرازه ی هنگامه ی ما رشته ی ساز است