قاصد، دیگر به تو کم می رسد
نامه به مرغان حرم می رسد
هر سخنانی که مرا در دل است
بعضی از آنها به قلم می رسد
در ره شوقت ز پی رهروان
نقش قدم در دو قدم می رسد
ما و سفالین قدح خویشتن
دست که بر ساغر جم می رسد؟
جام می محفل خونین دلان
ز آبله ی دست، به هم می رسد
دست شهان چون ز کرم کوته است
دست که دیگر به کرم می رسد؟
دست به یاران نرسد گر سلیم
ما و ترا دست به هم می رسد