به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سلیم تهرانی

سلیم تهرانیغزل هاشمارهٔ ۴۸۹: دلم چون هاله دامی از پی صید مهی دارد

1190عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلم چون هاله دامی از پی صید مهی دارد
بلندانداز باشد، گرچه دست کوتهی دارد
زلیخا بست راه مصر را، اما نمی داند
به کنعان یوسف از هر تار پیراهن رهی دارد
اگر حسرت برد صید حرم از رشک، می شاید
بر آن بسمل که همچون کوی او قربانگهی دارد
ز باد احوال یوسف من خود ای یعقوب نشنیدم
ولی دانم که بلبل در گلستان چهچهی دارد
سلیم آهم دلیل ترکتاز عشق او باشد
غبار این بیابان مژده از خیال شهی دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۸۸: ز دام عشق کی آزادی ام هوس باشد 2شمارهٔ ۴۸۹: دلم چون هاله دامی از پی صید مهی د ...3شمارهٔ ۴۹۰: هیچ کس یک قطره آبم غیر چشم تر ندا ...4شمارهٔ ۴۹۱: جلوه را زیور نباید چون به آیین می ...5شمارهٔ ۴۹۲: تیغ ما آلوده ی خون کسی از کین نشد 6شمارهٔ ۴۹۳: اگر دریا ز اشکم دم زند، آشوب می خ ...7شمارهٔ ۴۹۴: کسی را در فغان ناله چون محبوب می ...8شمارهٔ ۴۹۵: نسیم صبحدم از موسمی نوید دهد 9شمارهٔ ۴۹۶: لاله و گل چهره از شرم تو رنگین کر ...10شمارهٔ ۴۹۷: فلک انجام کاروبار ما داند چه خواه ...11شمارهٔ ۴۹۸: روز بی معشوق و شب بی جام گلگون می ...12شمارهٔ ۴۹۹: یک تن به جهان خاطر وارسته ندارد 13شمارهٔ ۵۰۰: یاد ایامی که بلبل چون من محزون نب ...14شمارهٔ ۵۰۱: لب تو ساغر می را نمک به کار کند 15شمارهٔ ۵۰۲: چو می فروش به مینا شراب ناب کند 16شمارهٔ ۵۰۳: هر که دلتنگ است کی در عشق چون من ...17شمارهٔ ۵۰۴: چو حسن پرده گشا از پی نظاره شود 18شمارهٔ ۵۰۵: کار من خراب ندانم کجا رسد 19شمارهٔ ۵۰۶: فلک دایم به قصد مردم وارسته می گر ...20شمارهٔ ۵۰۷: مشکل که یاد ما به قدح نوشی آورد 21شمارهٔ ۵۰۸: بهار رفته ز بس دلپذیر می آید 22شمارهٔ ۵۰۹: کجاست عشق که آتش فروز آه شود 23شمارهٔ ۵۱۰: خودپرستند بتان، خیل خدا نشناسند 24شمارهٔ ۵۱۱: باده در جام خمار من دلگیر کنید 25شمارهٔ ۵۱۲: بازم از ابر قدح برقی به خرمن ریخت ...26شمارهٔ ۵۱۳: خرم آن روزی که یاری جانب یاری رود 27شمارهٔ ۵۱۴: رشکم ز گفتگوی تو خاموش می کند 28شمارهٔ ۵۱۵: ساقی دلگشای ما آمد 29شمارهٔ ۵۱۶: از نکهت تو باده ره هوش می زند 30شمارهٔ ۵۱۷: دل به تدبیر رهایی چو به سویم بیند 31شمارهٔ ۵۱۸: نه همین نازش مرا منع از رخ او می ...32شمارهٔ ۵۱۹: مشاطه خم گیسوی جانانه نسازد 33شمارهٔ ۵۲۰: ز دست رفت دل و در پی شراب افتاد 34شمارهٔ ۵۲۱: غبار خط نوخیزت ز سوی مشک می آید 35شمارهٔ ۵۲۲: فغان کز دیر، زاهد سبحه را بگسسته ...36شمارهٔ ۵۲۳: هرکه شوق طایر وصل تو صیادش کند 37شمارهٔ ۵۲۴: لاله ای هرجا که بیند، داغ ما روشن ...38شمارهٔ ۵۲۵: بر رخت راه نگاه از گلستان بیرون ر ...39شمارهٔ ۵۲۶: کرده ام در گوشه ی ایران قناعت کار ...40شمارهٔ ۵۲۷: خنده ی شوخ تو فرصت به تغافل ندهد 41شمارهٔ ۵۲۸: صبرم از درد تو تکلیف مداوا می کند 42شمارهٔ ۵۲۹: دل بی لبت شکفته به ساغر نمی شود 43شمارهٔ ۵۳۰: نهال ما که چو نی پر ز بند می روید 44شمارهٔ ۵۳۱: دگر عشق بر جان غم پرورم زد 45شمارهٔ ۵۳۲: کرشمه ی تو اگر دست از شراب کشد 46شمارهٔ ۵۳۳: آیینه از خیال رخش آفتاب شد 47شمارهٔ ۵۳۴: بعد ازین از باغ در گلخن وطن خواهی ...48شمارهٔ ۵۳۵: بس که بر من چشم او افسون سودا می ...49شمارهٔ ۵۳۶: گل از هوای تو در رنگ و بو نمی گنج ...50شمارهٔ ۵۳۷: از بزم می چو آن قد رعنا بلند شد 51شمارهٔ ۵۳۸: چون گل ز پاره ی دلم اسباب داده ان ...52شمارهٔ ۵۳۹: گلستان را سرو نوخیز قدش آباد کرد 53شمارهٔ ۵۴۰: زلفت ز من حزین گریزد 54شمارهٔ ۵۴۱: ز مرگم گر غبار غم که در دل بود، ب ...55شمارهٔ ۵۴۲: بی نیازی عارفان را کارسازی می کند 56شمارهٔ ۵۴۳: از فروغ چهره، گلخن را چو گلشن می ...57شمارهٔ ۵۴۴: سرشک شوق تو آبی به جوی ما آورد 58شمارهٔ ۵۴۵: با عشق، کی مراتب امید شد بلند؟59شمارهٔ ۵۴۶: دلم آن زلف سیه برد و تغافل دارد 60شمارهٔ ۵۴۷: دود از جگرم زمزمه ی چنگ برآورد 61شمارهٔ ۵۴۸: در چمنم شمشاد من گر شانه بر کاکل ...62شمارهٔ ۵۴۹: قلم من که سخن با ورق دل دارد 63شمارهٔ ۵۵۰: می کشان در انجمن چون حرف لعل او ز ...64شمارهٔ ۵۵۱: به هر چمن که دلم با فغان درون آید 65شمارهٔ ۵۵۲: به بزم وصل، دل من ز جا نمی جنبد 66شمارهٔ ۵۵۳: من این دردی که دارم چاره اش آن سی ...67شمارهٔ ۵۵۴: به عمر خضر تغافل ز بی نیازی کرد 68شمارهٔ ۵۵۵: لبت چون غنچه دلتنگی ندارد 69شمارهٔ ۵۵۶: به دل هر چیز بیند عشق آتشخو بسوزا ...70شمارهٔ ۵۵۷: در عشق دلم را به جبین نقش وفا بود 71شمارهٔ ۵۵۸: چو آهم گرم گردد، دوست از دشمن نمی ...72شمارهٔ ۵۵۹: نماند باده و آن تندخو نمی آید 73شمارهٔ ۵۶۰: از خون خویش می به ایاغ تو می کنند 74شمارهٔ ۵۶۱: گل ز رخسار تو رنگ و بو به دامن می ...75شمارهٔ ۵۶۲: آنکه چون گل غیر جام لعل دورانش ند ...76شمارهٔ ۵۶۳: یاد روی او کتانم را لباس ماه کرد 77شمارهٔ ۵۶۴: اسیر عشق از کف ساغر خوناب نگذارد 78شمارهٔ ۵۶۵: اهل عالم که ز اقبال هما می گویند 79شمارهٔ ۵۶۶: نه جا در باغ و بستانی، نه ره در گ ...80شمارهٔ ۵۶۷: مطرب این مجلس امشب راه دل ها می ز ...81شمارهٔ ۵۶۸: عشق از سرم چو شور ز میخانه کم نشد 82شمارهٔ ۵۶۹: چون خم می امشب از مستی دلم در جوش ...83شمارهٔ ۵۷۰: خطش به تازه باعث ناز و نیاز شد 84شمارهٔ ۵۷۱: سرم چو گوی به میخانه بی درنگ دود 85شمارهٔ ۵۷۲: کسی کو تا ز کار اهل همت سر برون آ ...86شمارهٔ ۵۷۳: جز خم می کو کسی تا چاره ی پیری کن ...87شمارهٔ ۵۷۴: چه رنگ ها که ازین سیمتن شکسته شود 88شمارهٔ ۵۷۵: ننگ مستی تا به کی قدر کمالم بشکند 89شمارهٔ ۵۷۶: ای دریده ز تو گل پیرهن خون آلود 90شمارهٔ ۵۷۷: از قفای زلف مشکین تو عنبر می دود 91شمارهٔ ۵۷۸: اضطراب دلم از شوق تو دیدن دارد 92شمارهٔ ۵۷۹: گل پی نکهت او دست دعا کرد بلند 93شمارهٔ ۵۸۰: در ره عشق بتان جان ز بلا نتوان بر ...94شمارهٔ ۵۸۱: ز بالین همنشینم هر نفس غمناک برخی ...95شمارهٔ ۵۸۲: چه عیش ها که اسیران به وصل ساز کن ...96شمارهٔ ۵۸۳: شکفته گل ز بر خار ما همیشه رود 97شمارهٔ ۵۸۴: اهل میخانه گلاب از گل صهبا گیرند 98شمارهٔ ۵۸۵: جان فراوان است اگر جانانه ای پیدا ...99شمارهٔ ۵۸۶: می تا به کی ز رنگم، در زیر ننگ با ...100شمارهٔ ۵۸۷: از جهان هرکه چو ما خرقه بدوشان گذ ...101شمارهٔ ۵۸۸: در گلستانی که هر زاغی خوش آوازی ک ...102شمارهٔ ۵۸۹: رهنمای مقصد هرکس توکل می شود 103شمارهٔ ۵۹۰: نگذرد فتنه ز راهی که پی او باشد 104شمارهٔ ۵۹۱: مرا معانی کوتاه، دلپسند نباشد 105شمارهٔ ۵۹۲: برای طعنه ی ما این همه چه در جوشن ...106شمارهٔ ۵۹۳: در سر کوی تو جمعند پریشانی چند 107شمارهٔ ۵۹۴: جرعه ای تا می خورد، خون در ایاغم ...108شمارهٔ ۵۹۵: زین گلستان تا قیامت، جوش بلبل کم ...109شمارهٔ ۵۹۶: بی تو معموره ی دل رو به خرابی دار ...110شمارهٔ ۵۹۷: خروش فتنه ای از روزگار می آید 111شمارهٔ ۵۹۸: پرتوی هردم به دل فیض الهی افکند 112شمارهٔ ۵۹۹: دلم امشب ز جنون چون خم می جوشان ب ...113شمارهٔ ۶۰۰: سری دارم چو مغزش در میان درد 114شمارهٔ ۶۰۱: می کشان روی تمنا کی به زمزم می نه ...115شمارهٔ ۶۰۲: از چشم من خیال تو بیرون نمی رود 116شمارهٔ ۶۰۳: می بده ساقی که حسن باغ و بستان می ...117شمارهٔ ۶۰۴: چو گل به آب روان شد، چو می به تاب ...118شمارهٔ ۶۰۵: آیینه را چو نوبت دیدار می رسد 119شمارهٔ ۶۰۶: ای خوش آن روز که آن سیب ذقن سبز ش ...120شمارهٔ ۶۰۷: آهم چو جوش زد، دل ناشاد بشکند 121شمارهٔ ۶۰۸: تیغ بردار که چون حوصله بی تاب شود 122شمارهٔ ۶۰۹: نه همین تنها مرا چون شمع، آتش قوت ...123شمارهٔ ۶۱۰: دل من ناله ز شوق تو پر آشوب کند 124شمارهٔ ۶۱۱: پیاله چون به من از دست او حواله ش ...125شمارهٔ ۶۱۲: ز فیض شمع رخت ذره آفتاب شود 126شمارهٔ ۶۱۳: دل در طلب چه گوش به صوت درا کند 127شمارهٔ ۶۱۴: هر طرف جلوه کند، روی به ما بنماید 128شمارهٔ ۶۱۵: همنشین از گریه ی من کاشکی دامان ک ...129شمارهٔ ۶۱۶: در عشق، دل چه ناله ی مستانه می کش ...130شمارهٔ ۶۱۷: از بس که مرا بخت زبون شور برآمد 131شمارهٔ ۶۱۸: هر سنگ ریزه، طور تجلی نمی شود 132شمارهٔ ۶۱۹: به یاد زلفت از هر سینه بوی مشک می ...133شمارهٔ ۶۲۰: خوش آن نسیم کزان زلف مشکسود آید 134شمارهٔ ۶۲۱: قدم هر کس به راه او نهد منزل نمی ...135شمارهٔ ۶۲۲: سایه ی بخت، مرا افسر شاهی باشد 136شمارهٔ ۶۲۳: بی توام ذوق کی از بستر راحت باشد 137شمارهٔ ۶۲۴: غبار غم ز ابر نوبهاری در جهان گم ...138شمارهٔ ۶۲۵: سحر که ناله مرا گرم چون جرس گیرد 139شمارهٔ ۶۲۶: قلم دگر به زبان حرف آشنا دارد 140شمارهٔ ۶۲۷: دل پی لاله رخان همچو صبا می گردد 141شمارهٔ ۶۲۸: چند روزه زندگی بر ما گرانی می کند 142شمارهٔ ۶۲۹: دلم از رهگذر فقر، حکایت نکند 143شمارهٔ ۶۳۰: معشوق ما به جلوه چو آهنگ می کند 144شمارهٔ ۶۳۱: لطف ساقی، خار از پهلوی آتش می کشد 145شمارهٔ ۶۳۲: مستان تواند خسته ای چند 146شمارهٔ ۶۳۳: شراب صحبت اهل جهان صداع آرد 147شمارهٔ ۶۳۴: به بی پروایی ما غافلان، تقدیر می ...148شمارهٔ ۶۳۵: به عشق، کار جز از دست من نمی آید 149شمارهٔ ۶۳۶: چه شد نگاه تو گر شرم ما نگه دارد 150شمارهٔ ۶۳۷: از غم هرکسی این سوخته تن می لرزد 151شمارهٔ ۶۳۸: سوی وطن ز ناله ام آشوب می برد 152شمارهٔ ۶۳۹: چو در غمخانه ی ما آید آن دلبر نمی ...153شمارهٔ ۶۴۰: کینه ی ما را ازو صبر و تحمل می کش ...154شمارهٔ ۶۴۱: دو روز عمر که خواه و نخواه می گذر ...155شمارهٔ ۶۴۲: بهار رفت و دل از ابر کامیاب نشد 156شمارهٔ ۶۴۳: دل در سواد زلف تو بیهوش می شود 157شمارهٔ ۶۴۴: مشاطه را جمال تو دیوانه می کند 158شمارهٔ ۶۴۵: در قید محبت دل ناشاد نباشد 159شمارهٔ ۶۴۶: در بیابان هرکه یاد آن خم کاکل کند 160شمارهٔ ۶۴۷: بی سبب مردم به قید نام و ننگ افتا ...161شمارهٔ ۶۴۸: در آزار دلم طفلی که از گردون سبق ...162شمارهٔ ۶۴۹: سر کن سخنی تا دل بدحال گشاید 163شمارهٔ ۶۵۰: خرم آنان که به دل راه تمنا بستند 164شمارهٔ ۶۵۱: آنچه در پرده ی گل بود نهان، روی ت ...165شمارهٔ ۶۵۲: دلم آن پر عتاب می طلبد 166شمارهٔ ۶۵۳: ماند ای شیخ، که مانی به ابابیل سف ...167شمارهٔ ۶۵۴: شد موی خضر در طلبت جابه جا سفید 168شمارهٔ ۶۵۵: در کوی تو دیوانه مرا نام نهادند 169شمارهٔ ۶۵۶: ای نغمه سرای چمنت بلبل کاغذ 170شمارهٔ ۶۵۷: به خون خود کنم آلوده، ای صبا کاغذ 171شمارهٔ ۶۵۸: آمد بهار و شد می چون ارغوان لذیذ 172شمارهٔ ۶۵۹: شد بهار و بوستان را داد آب و تاب ...173شمارهٔ ۶۶۰: پر شکوه مکن، خاطر آن ماه نگه دار 174شمارهٔ ۶۶۱: زخم ناسورم من و از لطف مرهم شرمسا ...175شمارهٔ ۶۶۲: حسن، شیرین را ازان می پرورد دایم ...176شمارهٔ ۶۶۳: آمد بهار و باغ شکفت از سرور ابر 177شمارهٔ ۶۶۴: زاهد بنای سست ورع را خراب گیر 178شمارهٔ ۶۶۵: ای خطت سرمایه ی عنبرفروشان بهار 179شمارهٔ ۶۶۶: مست گر نیستی از شیوه ی مستان مگذر 180شمارهٔ ۶۶۷: ای دل ز آیینه تعلیم تن آسانی بگیر 181شمارهٔ ۶۶۸: صبا دعای مرا سوی می گساران بر 182شمارهٔ ۶۶۹: دارد از داغ دل من خاطر مرهم غبار 183شمارهٔ ۶۷۰: گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر 184شمارهٔ ۶۷۱: نیستی عیش و طرب، بیگانگی کم یاد گ ...185شمارهٔ ۶۷۲: ای که همچون آب خواهد خورد خاکت غم ...186شمارهٔ ۶۷۳: از دل برون نکرده خیال جفا هنوز 187شمارهٔ ۶۷۴: از فیض ابر شد به چمن هر نهال سبز 188شمارهٔ ۶۷۵: ز شوق وصل چو پروانه در سراغ مسوز 189شمارهٔ ۶۷۶: دهد مرغ دلم را عزم پرواز 190شمارهٔ ۶۷۷: مردم و زخم از دم شمشیر می آید هنو ...191شمارهٔ ۶۷۸: چنین کز من بود نخل سخن سبز 192شمارهٔ ۶۷۹: بهار در قدح گل می غریب مریز 193شمارهٔ ۶۸۰: همچو گل پرده ی دل در خس و خاشاک ا ...194شمارهٔ ۶۸۱: صبحدم چون صاحبان غیب بر اهل نیاز 195شمارهٔ ۶۸۲: چو موج، موسم گل سبحه را در آب اند ...196شمارهٔ ۶۸۳: چون گلم از جامه بر تن مانده دامان ...197شمارهٔ ۶۸۴: ای خوش آن سروری که از ناموس 198شمارهٔ ۶۸۵: مگذر ز می، ز باطن اهل صفا بترس 199شمارهٔ ۶۸۶: از دل آشفتگان شرح پریشانی بپرس 200شمارهٔ ۶۸۷: راه شوقی نسپردم افسوس 201شمارهٔ ۶۸۸: همچو عنقاست مرا گوشه ای از دنیا ب ...202شمارهٔ ۶۸۹: ای به غیر از من ناکام، به کام همه ...203شمارهٔ ۶۹۰: زاهد از رشک این قدر گرم عتاب ما م ...204شمارهٔ ۶۹۱: قدم برون نگذارم ز آستانه ی خویش 205شمارهٔ ۶۹۲: هر کجا گرم است بازار ادب، محجوب ب ...206شمارهٔ ۶۹۳: باده، ای عیسی لقا از دست نامحرم م ...207شمارهٔ ۶۹۴: در وادی محبت، چون خضر راهبر باش 208شمارهٔ ۶۹۵: عاشقی، دیگر به فکر منزل و مسکن مب ...209شمارهٔ ۶۹۶: کار عاشق واژگون باشد ز سیر اخترش 210شمارهٔ ۶۹۷: چمنی را که بود خرمی از رخسارش 211شمارهٔ ۶۹۸: چو گل کسی که هوای تو برده آرامش 212شمارهٔ ۶۹۹: خوش آنکه باده ی ناب است مایه ی هو ...213شمارهٔ ۷۰۰: هرکه را ساز بود زمزمه ی زنجیرش 214شمارهٔ ۷۰۱: خبر بگیر ز احوال خضر در کویش 215شمارهٔ ۷۰۲: از روی دل ز عاجزی خود خجل مباش 216شمارهٔ ۷۰۳: درون کاسه ی سر دارم از جنون آتش 217شمارهٔ ۷۰۴: زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو ...218شمارهٔ ۷۰۵: شراب همچو گل و لاله خور ز ساغر خو ...219شمارهٔ ۷۰۶: ز مژگان آب چشمم می زند جوش 220شمارهٔ ۷۰۷: هلاک تاج نه چون شمع صبحگاهی باش 221شمارهٔ ۷۰۸: ای دل ز گرد کلفت عالم غمین مباش 222شمارهٔ ۷۰۹: هرکه سرگرم کند شوق تو چون خورشیدش 223شمارهٔ ۷۱۰: سر تا به پا چو شمع همه اشک و آه ب ...224شمارهٔ ۷۱۱: خرم آن گلشن که امید بهاری باشدش 225شمارهٔ ۷۱۲: چو گل که گفت درین باغ شاد و خندان ...226شمارهٔ ۷۱۳: عقل نگذارد مرا یک دم ز دردسر خلاص 227شمارهٔ ۷۱۴: سرو شد باز با صبا رقاص 228شمارهٔ ۷۱۵: نیست همچون گل مرا از باده بیهوشی ...229شمارهٔ ۷۱۶: کنم برای جنون یارب از که سامان قر ...230شمارهٔ ۷۱۷: بهار شد که کند شیخ جلوه گاه غلط 231شمارهٔ ۷۱۸: منم که ساخته ام سور با عزا مربوط 232شمارهٔ ۷۱۹: ای گل روی تو بهار نشاط 233شمارهٔ ۷۲۰: به قدر جرم برد هرکسی ز رحمت حظ 234شمارهٔ ۷۲۱: نه می به جام و نه معشوق در کنار، ...235شمارهٔ ۷۲۲: زده گل دست بر دامان حافظ 236شمارهٔ ۷۲۳: زهی نهال خزان دیده ای ز باغ تو شم ...237شمارهٔ ۷۲۴: ای شوق رخت سوخته مغز قلم شمع 238شمارهٔ ۷۲۵: هرکه را بینی، بود در فکر سامان طم ...239شمارهٔ ۷۲۶: زهی ز نور جبین تو در حجاب چراغ 240شمارهٔ ۷۲۷: از سرم کی می رود هرگز برون سودای ...241شمارهٔ ۷۲۸: ز تاب گل ز بس افروخت آشیانه ی مرغ 242شمارهٔ ۷۲۹: چون کند در انجمن تاب رخش روشن چرا ...243شمارهٔ ۷۳۰: حرف گل و حدیث بهار و خزان دروغ 244شمارهٔ ۷۳۱: آهم اثر نیافت ز فریاد بی وقوف 245شمارهٔ ۷۳۲: کنم به جام می اوقات عمر چون جم صر ...246شمارهٔ ۷۳۳: دایم از بخت سیه بر خویش پیچانم چو ...247شمارهٔ ۷۳۴: چو غنچه در گرهی بند، نقد خود ز تل ...248شمارهٔ ۷۳۵: آتش به باغ زد ز خزان روزگار حیف 249شمارهٔ ۷۳۶: شب چو وصف رخش کنم به رفیق 250شمارهٔ ۷۳۷: کدام سر که نشد خاک آستانه ی عشق؟251شمارهٔ ۷۳۸: شد چو گلبن سبز در پیراهن من خار ع ...252شمارهٔ ۷۳۹: بس است، این همه زاهد مکن ادای خنک 253شمارهٔ ۷۴۰: چند باشد ز گلشن افلاک 254شمارهٔ ۷۴۱: رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه ...255شمارهٔ ۷۴۲: لاله ام، در داغ دل بسیار دارم من ...256شمارهٔ ۷۴۳: می آیدم به تحفه ز میخانه جام خشک 257شمارهٔ ۷۴۴: همچو آتش داردم ایام در زندان سنگ 258شمارهٔ ۷۴۵: از سخن آن به که کس خاموش گردد همچ ...259شمارهٔ ۷۴۶: دارم دلی همچون جرس، پیوسته نالان ...260شمارهٔ ۷۴۷: ز باغ رفتی و گشتم کباب خنده ی گل 261شمارهٔ ۷۴۸: هر قطره ی شبنم رخ گل 262شمارهٔ ۷۴۹: در محبت بس که خواری دیدم از پهلوی ...263شمارهٔ ۷۵۰: پروانه را چو مرغ چمن نیست تاب گل 264شمارهٔ ۷۵۱: مگر افتد گذارش سوی آن گل 265شمارهٔ ۷۵۲: شب ز مستی شور در بزم شراب انداختی ...266شمارهٔ ۷۵۳: بر راه وعده، ای گل رعنا نشسته ام 267شمارهٔ ۷۵۴: جام می در کف ز کوی او جدایی می کن ...268شمارهٔ ۷۵۵: خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم 269شمارهٔ ۷۵۶: ز مستی بر دم تیغ شهادت هر زمان غل ...270شمارهٔ ۷۵۷: منم که غیر سفر نیست پیشه ی دگرم 271شمارهٔ ۷۵۸: روم چو از سر کویش، نمی رود پایم 272شمارهٔ ۷۵۹: به دل، آشفتگی از زلف خوبان بیشتر ...273شمارهٔ ۷۶۰: گهی با وصل و گه با حسرت دیدار می ...274شمارهٔ ۷۶۱: سوی خم می این دل مخمور فرستیم 275شمارهٔ ۷۶۲: عشق کو تا مژه در خون جگر غوطه دهم 276شمارهٔ ۷۶۳: ز سنگ رهگذر اندیشه ای کجا دارم 277شمارهٔ ۷۶۴: دمید صبح و به باغ از پی هوا رفتم 278شمارهٔ ۷۶۵: چون تنک ظرفان کجا من می ز ساغر می ...279شمارهٔ ۷۶۶: ای خوش آن ساعت که روی خنجری رنگین ...280شمارهٔ ۷۶۷: چو عندلیب نه از باده ی کهن مستم 281شمارهٔ ۷۶۸: به دل شکست تمنای یاری چمنم 282شمارهٔ ۷۶۹: در چمن چون گفتگویی از لب او واکنم 283شمارهٔ ۷۷۰: تکلیف شراب است نمک ریزی داغم 284شمارهٔ ۷۷۱: ز لاله و گل این باغ، کی خبر داریم 285شمارهٔ ۷۷۲: بیا که چتر سعادت ز برگ تاک کنیم 286شمارهٔ ۷۷۳: صوفیان را شده ز آهنگم 287شمارهٔ ۷۷۴: داغ نتواند گرفتن در دل ما جای زخم 288شمارهٔ ۷۷۵: ما در چمن بساط تمنا فکنده ایم 289شمارهٔ ۷۷۶: اثر در عالم از دارا و اسکندر نمی ...290شمارهٔ ۷۷۷: نیم بلبل که فصل گل به گلشن آشیان ...291شمارهٔ ۷۷۸: قطره ی خونابه ای تا سوی مژگان می ...292شمارهٔ ۷۷۹: خوش آن که بینم روی او، وز اضطراب ...293شمارهٔ ۷۸۰: آنم که می به نغمه ی زنجیر می خورم 294شمارهٔ ۷۸۱: نقش ابروش به دل، روز فراقی بستیم 295شمارهٔ ۷۸۲: به کوی عشق خوبان تا گذشتم 296شمارهٔ ۷۸۳: مگذار ز دستم که گل باغ وفایم 297شمارهٔ ۷۸۴: خوش آن روزی که می در هر چمن بی با ...298شمارهٔ ۷۸۵: کی بود در چمن که سرودی نداشتیم 299شمارهٔ ۷۸۶: سر از کجاست که چون لاله فکر تاج ک ...300شمارهٔ ۷۸۷: ز تنهایی چو مینا راز با پیمانه می ...301شمارهٔ ۷۸۸: خویش را بر محرمان آن بت چین بسته ...302شمارهٔ ۷۸۹: در سخن سنجی هرکس بتر از غمازیم 303شمارهٔ ۷۹۰: هلال عیدم و ترک کلاه خورشیدم 304شمارهٔ ۷۹۱: ما چو مرغان قفس، زمزمه در دل داری ...305شمارهٔ ۷۹۲: لب مبند از ناله، می دانم جفا داری ...306شمارهٔ ۷۹۳: هزار خانه خرابی به شهر و ده دارم 307شمارهٔ ۷۹۴: ما به گلزار معانی آب گوهر بسته ای ...308شمارهٔ ۷۹۵: افروخت رخ از باده و بگداخته بودم 309شمارهٔ ۷۹۶: ز شوقت گاه در دنبال گل همچون صبا ...310شمارهٔ ۷۹۷: ز فیض عشق تو چون حسن دلپذیر شدیم 311شمارهٔ ۷۹۸: در قفس از هر نسیمی عیش گلشن می کن ...312شمارهٔ ۷۹۹: چگونه زمزمه ای در چمن به کام کنم 313شمارهٔ ۸۰۰: صبح چون میل تماشای گلستان می کنیم 314شمارهٔ ۸۰۱: به افسون محبت دست آتش را به مو بن ...315شمارهٔ ۸۰۲: خوش آن روزی که برآن طره های مشکبو ...316شمارهٔ ۸۰۳: ما راه فغان بر دل ناشاد گرفتیم 317شمارهٔ ۸۰۴: چو بلبل باعث شوریده گفتاری نمی دا ...318شمارهٔ ۸۰۵: از زمین آزرده ام، وز آسمان رنجیده ...319شمارهٔ ۸۰۶: به دیده چند ز نقش تو گل بر آب زنم 320شمارهٔ ۸۰۷: به جامم باده ی ناب است و خون دل ه ...321شمارهٔ ۸۰۸: هوای توست در سر، سایه ی گل را نمی ...322شمارهٔ ۸۰۹: ز بی پروایی چشمت دل آزرده ای دارم 323شمارهٔ ۸۱۰: منم که با می و مطرب همیشه در جنگم 324شمارهٔ ۸۱۱: ما همچو گل به چاک گریبان نشسته ای ...325شمارهٔ ۸۱۲: چو سوسن از حدیث آرزوی دل زبان بست ...326شمارهٔ ۸۱۳: به کویت چون توانم من به این حال خ ...327شمارهٔ ۸۱۴: گر امید رحمی از فریادرس می داشتم 328شمارهٔ ۸۱۵: از جنون عاشقی هرگز وطن نشناختم 329شمارهٔ ۸۱۶: چو گل از هر طرف چاک دگر دارد گریب ...330شمارهٔ ۸۱۷: جرعه ای ریز که تا چاره ی خمیازه ک ...331شمارهٔ ۸۱۸: بس که گشتم ناتوان، هرگه صفیری می ...332شمارهٔ ۸۱۹: ز من مپرس چه از روزگار می خواهم 333شمارهٔ ۸۲۰: گه ز شوق او در آتش، گاه در خون می ...334شمارهٔ ۸۲۱: عاشقم، از ناله نتوانم زمانی تن زن ...335شمارهٔ ۸۲۲: خویش را از بس به تیغ موج این دریا ...336شمارهٔ ۸۲۳: چون گره جا در خم آن زلف دلکش کرده ...337شمارهٔ ۸۲۴: هردم غمی آید ز حریفان لئیمم 338شمارهٔ ۸۲۵: کرشمه سنج نگاه ستیزه جویانیم 339شمارهٔ ۸۲۶: چو جای در صف طفلان کنم، ندیم شوم 340شمارهٔ ۸۲۷: فصل گل رفت و به جام می دمی نگذاشت ...341شمارهٔ ۸۲۸: یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتی ...342شمارهٔ ۸۲۹: ای در ایام تو تیغ غمزه را الماس ن ...343شمارهٔ ۸۳۰: به حیرتم که ز گلشن چه چیز می خواه ...344شمارهٔ ۸۳۱: ما خس و خار از ره خوبان به دامن م ...345شمارهٔ ۸۳۲: بیا که ساغر عشرت پر از شراب کنیم 346شمارهٔ ۸۳۳: گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم 347شمارهٔ ۸۳۴: دل خود ز شوق زیان می فروشم 348شمارهٔ ۸۳۵: در ورطه ی کشاکش دوران فتاده ایم 349شمارهٔ ۸۳۶: ساغری کو تا به دل از عیش اسبابی د ...350شمارهٔ ۸۳۷: تنم ز ضعف بود رشته ای ز پیرهنم 351شمارهٔ ۸۳۸: از دو جانب سرگرانی را تحمل می کنی ...352شمارهٔ ۸۳۹: ای شبنم وجود مرا آفتاب گرم 353شمارهٔ ۸۴۰: ما چشم به لطف جم و کاوس نداریم 354شمارهٔ ۸۴۱: هرکه افتاد ز پا، خاک نشین من بودم 355شمارهٔ ۸۴۲: تقدیر خدا را چه علاج است، گداییم 356شمارهٔ ۸۴۳: اختیار گوشه درمان است، همت می کنم 357شمارهٔ ۸۴۴: گه مستم و گاه در خمارم 358شمارهٔ ۸۴۵: نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن 359شمارهٔ ۸۴۶: دهد به ذره چو خورشید آب و تاب، سخ ...360شمارهٔ ۸۴۷: تا به کی بر من شکست آید چو مینا ا ...361شمارهٔ ۸۴۸: مطرب از دستت گر آید، ناخنی بر چنگ ...362شمارهٔ ۸۴۹: ترک من کز بزم می گلرنگ می آید برو ...363شمارهٔ ۸۵۰: سرم از داغ سودا، باغ زاغان 364شمارهٔ ۸۵۱: نیست در حشر محبت گفتگوی کشتگان 365شمارهٔ ۸۵۲: فصل گل شد، ناله ی عیشی ز بلبل قرض ...366شمارهٔ ۸۵۳: چه آب و خاک و چه نیکویی سرشت است ...367شمارهٔ ۸۵۴: از کوی عشقت ای بت دلجوی دیگران 368شمارهٔ ۸۵۵: دشمن خود گرنه ای، ما را به خود دش ...369شمارهٔ ۸۵۶: زهی بر چهره خطت سایه ی جان 370شمارهٔ ۸۵۷: ای چو برگ غنچه در عهدت پر از جان ...371شمارهٔ ۸۵۸: انجمن شد ز یار آبادان 372شمارهٔ ۸۵۹: چون توان با غیر دل را خالی از کین ...373شمارهٔ ۸۶۰: به مردم عرض جمعیت کن از ایشان دگر ...374شمارهٔ ۸۶۱: آینه در دست گیر و یاد حیرانی بکن 375شمارهٔ ۸۶۲: عجب مدار ز زاهد شراب ما خوردن 376شمارهٔ ۸۶۳: ساقی ز کار من گره توبه باز کن 377شمارهٔ ۸۶۴: زهی حدیث غمت چون می طرب شیرین 378شمارهٔ ۸۶۵: رسیده ایم به بزم تو، مهربانی کن 379شمارهٔ ۸۶۶: زهی ز نرگس تو آهوی ختن مجنون 380شمارهٔ ۸۶۷: خاطر من نشکفد از وصل یار خویشتن 381شمارهٔ ۸۶۸: صفای گلشن کشمیر را تماشا کن 382شمارهٔ ۸۶۹: ز دست ساقی، تا کی پیاله نوشیدن؟383شمارهٔ ۸۷۰: بهار شد که رود هرکسی به راه چمن 384شمارهٔ ۸۷۱: در غمت ناله ز مرغ چمن آید بیرون 385شمارهٔ ۸۷۲: ای جرس، سوی سفر هر لحظه آوازم مکن 386شمارهٔ ۸۷۳: ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من 387شمارهٔ ۸۷۴: از پی اسرار خود، کم با کسی پرخاش ...388شمارهٔ ۸۷۵: بگذر ز عقل و فیض محبت نگاه کن 389شمارهٔ ۸۷۶: من راز جهانم، بود افسانه به از من 390شمارهٔ ۸۷۷: نخورند در گلستان، گل و لاله آب بی ...391شمارهٔ ۸۷۸: ای سرو همچو سایه دوان در قفای تو 392شمارهٔ ۸۷۹: بیا و وصف زلف یار بشنو 393شمارهٔ ۸۸۰: بسته کمر کینم، از قبضه کمان او 394شمارهٔ ۸۸۱: نتوان یافت دلی خوش به جهان ای کاک ...395شمارهٔ ۸۸۲: کنم نهفته برین عالم دو رنگ نگاه 396شمارهٔ ۸۸۳: بیا که باغ شد از لاله کوی میخانه 397شمارهٔ ۸۸۴: در دل تنگم شراب ناب می گردد گره 398شمارهٔ ۸۸۵: ای شعله ی حسنت را، جان ها شده پرو ...399شمارهٔ ۸۸۶: دل چو می رفت سوی زلف تو، شد جان ه ...400شمارهٔ ۸۸۷: روی ننمایی، نباشد تا رخت پرداخته 401شمارهٔ ۸۸۸: گل شود گر پنجه ی من، زر نمی دارد ...402شمارهٔ ۸۸۹: فغان که موی سفیدم نمود آیینه 403شمارهٔ ۸۹۰: ساقی خمار دارم، یک ساغر دگر ده 404شمارهٔ ۸۹۱: جهان تنگ چو چاه است و ما کبوتر چا ...405شمارهٔ ۸۹۲: روز و شبم اگر به حضوری چه فایده 406شمارهٔ ۸۹۳: هرکه می خواهد ترا، سامان نمی دارد ...407شمارهٔ ۸۹۴: گلی دارم ز رنگ و بو برهنه 408شمارهٔ ۸۹۵: رو به آزار دل خصم دل آزار منه 409شمارهٔ ۸۹۶: صد خطر دارد بیابان محبت، آه آه 410شمارهٔ ۸۹۷: سحر زان شمع باشد تاب خورده 411شمارهٔ ۸۹۸: یک نفس چون لاله جام از کف ز هشیار ...412شمارهٔ ۸۹۹: ناله ای از من به کام دل نشد انگیخ ...413شمارهٔ ۹۰۰: چه غم ز حادثه آن را که شد شراب زد ...414شمارهٔ ۹۰۱: ما و دل دیگر به کوی تندخوی تازه ا ...415شمارهٔ ۹۰۲: در چمن ای بلبل از برگ و نوا افتاد ...416شمارهٔ ۹۰۳: به چهره خنده به گل های باصفا زده ...417شمارهٔ ۹۰۴: خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد می د ...418شمارهٔ ۹۰۵: دل درین بادیه سویی دود و من سویی 419شمارهٔ ۹۰۶: چون نگه دارد مرا زنجیر زلف سنبلی؟420شمارهٔ ۹۰۷: ای بت، متاع اهل ریا را چه می کنی 421شمارهٔ ۹۰۸: شراب ای گل رعنا نهفته چند کشی 422شمارهٔ ۹۰۹: بعد مرگ از خاک ما مست تغافل نگذری 423شمارهٔ ۹۱۰: درین ره ای خضر از خار پا نمی میری 424شمارهٔ ۹۱۱: مباد آن دم که از ما رنجه گردد آشن ...425شمارهٔ ۹۱۲: چنان از رهروان فیض شد روی زمین خا ...426شمارهٔ ۹۱۳: چمن ز لاله برافروخت شمع زیبایی 427شمارهٔ ۹۱۴: جامه ی قد اوست زیبایی 428شمارهٔ ۹۱۵: من کیستم، آشفته تر از طره ی آهی 429شمارهٔ ۹۱۶: در دلی دایم مرا، در سینه پیدا نیس ...430شمارهٔ ۹۱۷: با کسی کی می کنم در عشقبازی همرهی 431شمارهٔ ۹۱۸: دارم عیشی به وصل ماهی 432شمارهٔ ۹۱۹: به بزم می کشان لاابالی 433شمارهٔ ۹۲۰: ز روی دل چه بر اهل هوس آیینه می د ...434شمارهٔ ۹۲۱: به ناله فاش مکن راز دل ز غمازی 435شمارهٔ ۹۲۲: در دعوی عشق تو نه آهی، نه فغانی 436شمارهٔ ۹۲۳: در کوی می فروشان، گردم ز بینوایی 437شمارهٔ ۹۲۴: بود در گشت باغ آشنایی 438شمارهٔ ۹۲۵: هر انگشت من از داغ جدایی 439شمارهٔ ۹۲۶: نه ذوق باغ به دل، نه هوای پروازی 440شمارهٔ ۹۲۷: در ره آوارگی بختم فکند از دشمنی 441شمارهٔ ۹۲۸: من کیستم درین دشت، آواره ی حزینی 442شمارهٔ ۹۲۹: برنمی خیزد نوای بلبلی از گلشنی 443شمارهٔ ۹۳۰: ای کاش زخم سینه ی ما واکند کسی 444شمارهٔ ۹۳۱: خوش بود گر ز سر هر هوسی برخیزی 445شمارهٔ ۹۳۲: دلم را این چمن زندان دلگیر است پن ...446شمارهٔ ۹۳۳: به روی جوهر ذاتی چه پرده می پوشی 447شمارهٔ ۹۳۴: دلم چون لاله افروزد ز داغی 448شمارهٔ ۹۳۵: در کوی عشق نیست ز اهل وفا کسی 449شمارهٔ ۹۳۶: آهم به درون دل ز تنگی 450شمارهٔ ۹۳۷: چیست دانی داغ دل، جام شراب زندگی 451شمارهٔ ۹۳۸: صورت پذیر نیست ز ما کار زندگی 452شمارهٔ ۹۳۹: تو آن گلی که ز چشم و دلم چمن داری 453شمارهٔ ۹۴۰: ساقی ار خواهی کنی احباب را گردآور ...454شمارهٔ ۹۴۱: کاسه ی ما ز سفال است، خوش این مسک ...455شمارهٔ ۹۴۲: لب لعلش ز میگونی لب جام است پندار ...456شمارهٔ ۹۴۳: صراحی را منه ساقی به پیش چشم من خ ...457شمارهٔ ۹۴۴: آب آتش تلاش یعنی می

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ