کسی را در فغان ناله چون محبوب می خواهد
اگر خاموش گردد، همچو آتش چوب می خواهد
دماغ آشفته بسیارند در کنعان شوق، اما
نسیم پیرهن می گردد و یعقوب می خواهد
ز بس در هر دیاری یار دور افتاده ای دارم
به هر سو می پرد مرغی، ز من مکتوب می خواهد
خدایا دور داری آن حریف بی تمیزی را
که بد می فهمد و از ما سخن را خوب می خواهد
سلیم آن بی وفا آخر وفا بر وعده خواهد کرد
و لیکن عمر نوح و طاقت ایوب می خواهد