کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش آنکه دوستی از دوست باخبر گردد
    هما به گرد سر مرغ نامه بر گردد
    اگر نمی طلبد در حریم دیده ترا
    سرشک بهر چه در چشمم این قدر گردد
    تو چون خرام کنی، گر کسی دگر نبود
    چو دود شمع، ترا سایه گرد سر گردد
    نگاهم از سر مژگان نمی کند پرواز
    چنین بود چو پر و بال مرغ، تر گردد
    چنین که محو تماشای صورتی چون طفل
    ترحم است به حالت، ورق چو برگردد
    بجز غبار دل خود سلیم چیزی نیست
    که همچو سیل مرا توشه ی سفر گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha