کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زاهد امشب تا سحر با ما شراب ناب زد
    ساغری هر دم به طاق ابروی محراب زد
    آنکه از عقل است جایش بر سر مسند، چرا
    تکیه چون دیوانه بر خاکستر سنجاب زد؟
    خاک بادا بر سرش، نام قناعت گر برد
    چون صدف آن کس که نان خشک خود بر آب زد
    همچو جام مجلس مستان سرم در گردش است
    کشتی ام از بس ز شادی چرخ در گرداب زد
    شد بهشت و جوی شیر او را درین عالم نصیب
    در خیابان چمن، می هرکه در مهتاب زد
    در غمت روزی که افکندم دو عالم را ز چشم
    بار اول پشت پا مژگان من بر خواب زد
    تیغ او پیش از اجل می سازدم از غم خلاص
    راه پل دور است، می باید مرا بر آب زد
    بس که شب بگریستم دور از گل آن رو سلیم
    هر که صبحم بر سر آمد، غوطه در خوناب زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha