خراب لعل لبت کی شراب می گیرد
که چشم را نمک او چو خواب می گیرد
خروش سیل سرشک مرا علاجی نیست
ز سنگ سرمه کی آواز آب می گیرد؟
صبا چو وصف می و می فروش با گل کرد
به خنده گفت که آیا کتاب می گیرد؟
چو گل ز پرورشم باغبان زیان نکند
که آب می دهد، از من گلاب می گیرد
سلیم آنکه چو موسی به حرف گستاخ است
ز کوه مطلب خود را جواب می گیرد