کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم آسوده شد تا در خم زلفش مکان دارد
    چو آن مرغی که بر شاخ بلندی آشیان دارد
    ز هجر و وصل می سوزد دلم یارب چه بخت است این
    که یاقوت مرا، هم آب و هم آتش زیان دارد
    شب وصلم ز رشک غیر همچون روز هجران است
    بهار گلشن ما چون حنا رنگ خزان دارد
    به کوی عشق او چون می توانم گم کنم خود را؟
    که همچون لاله هر عضو من از داغی نشان دارد
    ملاحت هرکه می خواهد، به هندش رهنمایی کن
    که حسن شورش انگیزش نمک در سرمه دان دارد
    درین گلشن مرا رحمی به حال لاله می آید
    که داغ بی بقایی چون زر هندوستان دارد
    طلبکار دیانت چون کلیدیم اندرین بازار
    متاعی را که می جوییم ما، قفل دکان دارد
    شکست پیکرم از اشک خونین می شود ظاهر
    کزو هر قطره ای چون دانه ی نار استخوان دارد
    ز گفتارم سلیم آزرده ای جز خود نمی بینم
    اگر خاری درین باغ است، دست باغبان دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha