سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۶۲: دلم آسوده شد تا در خم زلفش مکان دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم آسوده شد تا در خم زلفش مکان دارد چو آن مرغی که بر شاخ بلندی آشیان دارد ز هجر و وصل می سوزد دلم یارب چه بخت است این که یاقوت مرا، هم آب و هم آتش زیان دارد شب وصلم ز رشک غیر همچون روز هجران است بهار گلشن ما چون حنا رنگ خزان دارد به کوی عشق او چون می توانم گم کنم خود را؟ که همچون لاله هر عضو من از داغی نشان دارد ملاحت هرکه می خواهد، به هندش رهنمایی کن که حسن شورش انگیزش نمک در سرمه دان دارد درین گلشن مرا رحمی به حال لاله می آید که داغ بی بقایی چون زر هندوستان دارد طلبکار دیانت چون کلیدیم اندرین بازار متاعی را که می جوییم ما، قفل دکان دارد شکست پیکرم از اشک خونین می شود ظاهر کزو هر قطره ای چون دانه ی نار استخوان دارد ز گفتارم سلیم آزرده ای جز خود نمی بینم اگر خاری درین باغ است، دست باغبان دارد سلیم تهرانی