کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم خویشان را حسد از بس به دولت شور کرد
    شد چو یوسف پادشاه، اول پدر را کور کرد!
    هر کجا دیوانه ای برداشت سنگی در ختا
    آرزوی سیر چینی خانه ی فغفور کرد
    آسمان این بزم پر آشوب را آن مطرب است
    کز سر بهرام چوبین، کاسه ی طنبور کرد
    خصم ما گر عاجز افتاده ست، ما هم عاجزیم
    دانه نتواند نگاه از بیم سوی مور کرد
    کوچه و بازار از جوش تماشایی پر است
    این همه غوغا محبت بر سر منصور کرد
    می زنم آتش بر آن از آه تا فارغ شوم
    نوک مژگان تو دل را خانه ی زنبور کرد
    از گل و سنبل به کارم نیست این آشفتگی
    با دل من هرچه کرد، آن نرگس مخمور کرد
    نیست چندان خاک در عالم که من برسر کنم
    در خرابی بس که طوفان سرشکم شور کرد
    خوشدلی هرگز به نزدیکم نمی آید سلیم
    گردش ایامم از همصحبتان تا دور کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha