جهان ز بی خبران چون مکان گله شده ست
غنیمت است که غم پاسبان گله شده ست
فغان ز پرورش آسمان که این قصاب
برای مصلحتی مهربان گله شده ست
فغان من ز رکاب هلال پای کشید
که از ستاره رهش در میان گله شده ست
بتان فتاده همه مست و پاسبان ساقی ست
کجاست گرگ، که یوسف شبان گله شده ست
سلیم این قدر از گرگ غم خبر دارم
که روی دشت پر از استخوان گله شده ست