کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نشان هستی من چون حباب پیرهن است
    ز ضعف، بند قبای من آستین من است
    مکن ز سایه ی دیوار خویش ما را دور
    که آشیانه ی ما چشم زخم این چمن است
    دلم به سینه ز آسیب نفس ایمن نیست
    که گرگ یوسف ما را درون پیرهن است
    چگونه در صف مردان عشق پای نهی
    که جان عزیز ترا چون چراغ بیوه زن است
    همیشه چشم بدی در قفای خود داریم
    غبار قافله ی ما ز خاک راهزن است
    چو نیست نغمه ی سازی، شراب نتوان خورد
    که نان خشک به از آب خشک حرف من است
    چه گنج ها که نثار سخن شهان کردند
    اگر زمانه دگر شد، سخن همان سخن است
    سلیم، ذوق خموشی مرا ز کار انداخت
    دلم ز قطع نفس همچو دلو بی رسن است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha