کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شکوه ی احباب را نتوان به خود مشکل گرفت
    تا زبان باشد، نمی باید سخن در دل گرفت
    بیخودی در وصل از من انتقام خود کشید
    داد دل از کشتی ما موج در ساحل گرفت
    عشق از قید گرانجانی مرا آزاد کرد
    همچو برق از جا جهد، آتش چو در کاهل گرفت
    زان بود در حشر از اجر شهادت بی نصیب
    کز تپیدن خونبهای خویش را بسمل گرفت
    در سراغ کوی او از کعبه خواهم همتی
    از برای راه باید توشه در منزل گرفت
    دل کجا ماند، سراپای مرا چون عشق سوخت
    حال پروانه مپرس آتش چو در محفل گرفت
    هستی ما کی حریف عشق می گردد سلیم
    پیش راه سیل را نتوان به مشتی گل گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha