کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم بی طره ای آشفته حال است
    جدا از ماه خویشم، چند سال است
    ز خامه راز ما نتوان شنیدن
    زبان ترجمان شوق، لال است
    کند چون دختر رز جلوه، زاهد
    تماشا کن که یک دیدن حلال است!
    ببین آن چشم و ابروی گرهگیر
    که پنداری مگر شاخ غزال است
    هر انگشتم برای دلخراشی
    همه ناخن چو انگشت هلال است
    به پیری عشق کیفیت پذیرد
    که صافی باده را در درد سال است
    نمی دانم فلک را مدعا چیست
    که سرگردان چو فانوس خیال است
    گهرافشانی لعل تو تا دید
    صدف غرق عرق از انفعال است
    گزیری پادشاهان را ازو نیست
    سخن درویش را آب سفال است
    نه با گل سازگار و نی به خاشاک
    هوای این چمن بی اعتدال است
    شکفته رویی ظاهر چه بینی؟
    که گل را گوش سرخ از گوشمال است
    سلیم اشکم نوید وصل او داد
    که طفلان هرچه می گویند فال است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha