سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۴: شکوه ی احباب را نتوان به خود مشکل گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکوه ی احباب را نتوان به خود مشکل گرفت تا زبان باشد، نمی باید سخن در دل گرفت بیخودی در وصل از من انتقام خود کشید داد دل از کشتی ما موج در ساحل گرفت عشق از قید گرانجانی مرا آزاد کرد همچو برق از جا جهد، آتش چو در کاهل گرفت زان بود در حشر از اجر شهادت بی نصیب کز تپیدن خونبهای خویش را بسمل گرفت در سراغ کوی او از کعبه خواهم همتی از برای راه باید توشه در منزل گرفت دل کجا ماند، سراپای مرا چون عشق سوخت حال پروانه مپرس آتش چو در محفل گرفت هستی ما کی حریف عشق می گردد سلیم پیش راه سیل را نتوان به مشتی گل گرفت سلیم تهرانی