کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    منم که مایه ی جمعیتم پریشانی ست
    چو شعله زینت من در لباس عریانی ست
    چو آینه همه عمرم به یک نگاه گذشت
    چه حالت است، نمی دانم این چه حیرانی ست
    ز ما نمانده به غیر از بنای عشق اثری
    عمارتی که بماند ز سیل، ویرانی ست
    به دل شکسته ی تقدیر، ازو چه نفع رسد
    که مومیایی تدبیر عقل، انسانی ست
    ز بخت حادثه انگیز خود مرا دایم
    چو گردباد به خشکی سفینه طوفانی ست
    گهر ز شرم گدا بس که آب شد، گویی
    که تاج بر سر شاهان کلاه بارانی ست
    سلیم منت خلعت ز آفتاب مکش
    که جامه ای که به اندام ماست، عریانی ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha