سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۷: منم که مایه ی جمعیتم پریشانی ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم که مایه ی جمعیتم پریشانی ست چو شعله زینت من در لباس عریانی ست چو آینه همه عمرم به یک نگاه گذشت چه حالت است، نمی دانم این چه حیرانی ست ز ما نمانده به غیر از بنای عشق اثری عمارتی که بماند ز سیل، ویرانی ست به دل شکسته ی تقدیر، ازو چه نفع رسد که مومیایی تدبیر عقل، انسانی ست ز بخت حادثه انگیز خود مرا دایم چو گردباد به خشکی سفینه طوفانی ست گهر ز شرم گدا بس که آب شد، گویی که تاج بر سر شاهان کلاه بارانی ست سلیم منت خلعت ز آفتاب مکش که جامه ای که به اندام ماست، عریانی ست سلیم تهرانی