کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می توان رفتن ز کویش، لیک حسرت در قفاست
    خار خار آرزو ما را درین ره خار پاست
    زینت آشفتگان باشد پریشانی چو زلف
    این تهیدستی برای دست ما رنگ حناست
    از پریشانگردی او خاطر من جمع نیست
    با من است، اما نمی دانم دل او در کجاست
    در جهاد آرزو، آزاد مردان را بس است
    ترکش تیری که بر پهلو ز نقش بوریاست
    راحت مردان، هم از سرپنجه ی مردانگی ست
    شیر را در وقت خفتن دست و بازو متکاست
    جز خم می، می کند هر کس خم دیگر به خاک
    گر چو قارون، زنده در خاکش کند دوران، رواست
    کشتن خود خواستم هر جا که تیغی شد بلند
    بهر طوفان ماندگان، هر موج محراب دعاست
    کم مباد از دیده ی من خاک راه او سلیم
    آنچه هرگز درنمی آید به چشمم، توتیاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha