کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کی به دل آرم خیال آشیان خویش را
    کز قفس بیرون نمی خواهم فغان خویش را
    همچو مجنون ناتوانی از کجا، عشق از کجا
    یافت در صحرا مگر دیوانه جان خویش را؟!
    در گلستان محبت، عاقبت چون فاخته
    بر سر سروی نهادم خان و مان خویش را
    نام آن لب بردم و شد عمرها کز ذوق آن
    می مکم چون غنچه اطراف دهان خویش را
    ای هما، از پهلوی خود کن قناعت همچو من
    آخر از بهر که داری استخوان خویش را
    آب و نان دیگر نمی خواهم سلیم از روزگار
    همچو ساغر وقف می کردم دهان خویش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha