می دهد سیل سراغ ره ویرانه ی ما
چون صدف در بغل موج بود خانه ی ما
چوب گل بهر دوا در همه گلزار نماند
بلبلان را چه بلایی شده دیوانه ی ما!
در میان دل و او نسبت نزدیکی هست
شمع از موم خود انگیخته پروانه ی ما
بی قراران تو در خاک نگیرند آرام
در طلب توشه کش مور بود دانه ی ما
چیست این مستی منصور، ندانیم سلیم
جرعه ای بیش نخورده ست ز پیمانه ی ما