کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن بت وفا نکرد، که دل در وفای اوست

    و آن یار سر کشید که تن خاک پای اوست

    گر زانکه عاشقی به مثل خاک دوست شد

    ما خاک آن سگیم که پیش سرای اوست

    سازی ندیده‌ایم و نوایی ازو، مگر

    ساز غمش، که خانهٔ ما پرنوای اوست

    در دیده کس نیامد و دل یاد کس نگردد

    تا دل مقام او شد و تا دیده جای اوست

    در عشق او چگونه توان داشت زر دریغ؟

    چون سر که می‌کشیم به دوش از برای اوست

    ما را بدان مشاهده میل خطا نرفت

    آن کس که این مشاهده کرد این خطای اوست

    دل رفته را به تیغ چه ترسانی؟ ای رقیب

    دردش پدید کن تو، که این خود دوای اوست

    بگذار تا چو شمع بسوزد وجود من

    زیرا که روشنایی من در فنای اوست

    یارب، مساز منزل او جز کنار من

    کان منزلت نه لایق بند قبای اوست

    هر کس هوای خوبی و رای کسی کند

    ما را نبود رای، و گر بود رای اوست

    تا اوحدی مجال سگ کوی دوست یافت

    در هر محلتی که رود ماجرای اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha