کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر کرا چون تو پریزاده ز در باز آید

    به سرش سایهٔ اقبال و ظفر باز آید

    کور اگر خاک سر کوی تو درد دیده کشد

    هیچ شک نیست که نورش به بصر باز آید

    کافر، از بهر چنین بت که تویی؛ نیست عجب

    کز پرستیدن خورشید و قمر باز آید

    هر که دیدار ترا دید و سفر کرد از شهر

    هیچ سودش نکند تا ز سفر باز آید

    آفتاب از سر هر کوچه که بیند رویت

    شرمش آید که بدان کوچه دگر بازآید

    عاشقی را که برانند ز پیشت به قفا

    راستی بی‌قدمست ار نه به سر باز آید

    نه هوای لب و چشم تو مرا صید تو کرد

    طفل باشد که به بادام و شکر باز آید

    بیدلی را که ز پیوند رخت منع کنند

    در چه بندد دل خویش؟ از تو اگر باز آید

    زین جهان اوحدی ار رخت بقا دربندد

    زان جهانش، چو بپرسی تو خبر، باز آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha