به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بباد صبا گفتم از شوق دوش
که: درکارم، ار میتوانی، بکوش
نشانی از آن نوشدارو بیار
که سودای او بردم از مغز هوش
نه زان گونه تلخست کام دلم
که شیرین توان کردن او را بنوش
رفیقا، مکن پر نصیحت، که من
ندارم دماغ نصیحت نیوش
مرا آتش عشق در اندرون
ز خامی بود گر نیایم به جوش
مکن دورم از باده خوردن، که باز
مرا تازه عهدیست با میفروش
دو چشم من از عشق او چون پرست
لبم گر بخوشد ز غم، گو: بخوش
چو آگه شوی از شب بیدلی
به روزش مرنجان و رازش بپوش
بهل، تا روم بر سر عشق من
چو من رفتم، آنگه ز پی میخروش
به کام بداندیش گشت اوحدی
که بر نیک خواهان نمیکرد گوش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.