کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تیر تدبیر تو در کیش ندارم، چه کنم؟

    سپر جور تو با خویش ندارم، چه کنم؟

    خلق گویند که: ترکش کن و عهدش بشکن

    ای عزیزان، چو من این کیش ندارم چه کنم؟

    بزنی ناوک و دل شکر نگوید چه کند؟

    بزنی خنجر و سر پیش ندارم چه کنم؟

    طبعم اندیشهٔ سودای تو کردست و خطاست

    چارهٔ طبع بداندیش ندارم چه کنم؟

    طاقت ناوک چشم تو مرا نیست ولیک

    چون زدی درد جگر ریش ندارم چه کنم؟

    جان فدا کردم و گفتی که: نه اندر خور ماست

    در جهان چون من ازین بیش ندارم چه کنم؟

    هر کرا دولت وصل تو بود محتشمست

    این سعادت من درویش ندارم چه کنم؟

    دی غمت گفت که: بیگانه مشو با خویشان

    من بیگانه سر خویش ندارم چه کنم؟

    گشت قربان غمت اوحدی و می‌گوید:

    تیر تدبیر تو در کیش ندارم چه کنم؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha