کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو دل نمی‌دهد از کوی دوست برگشتن

    ضرورتست در آن آستان به سر گشتن

    من از برای چنان آفتاب رخساری

    چو سایه عار ندارم ز دربدر گشتن

    چون در میان نتوان کرد دست با شیرین

    ضرورتست چو فرهاد در کمر گشتن

    اگر چه شد سخن عشق من به گیتی فاش

    بدین سخن نتوانم ز دوست بر گشتن

    گرم به تیغ زند چاره‌ای نمی‌دانم

    بجز سپاس پذیرفتن و سپر گشتن

    ازو به تیر قضا روی برنگردانم

    ز دوست حیف بود خود بدین قدر گشتن

    به دوست گوی که: رحمت کن، ای نسیم صبا

    که نیست ممکن ازین دل شکسته‌تر گشتن

    حدیث من همه عالم برفت و خلق شنید

    وزین حدیث نخواهد ترا خبر گشتن

    ندانمت که چه افیون فگنده‌ای درمی

    که باز عادت ما حیرتست و سر گشتن

    به جست و جوی تو آشفته می‌کنندم نام

    ز بس به بازار و کوچه در گشتن

    چو اوحدی سخن از آب دیده خواهد گفت

    گزیر نیست حدیث مرا ز تر گشتن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha