کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبح دمی که گرد رخ زلف شکسته خم زنی

    چون سر زلف خویشتن کار مرا بهم زنی

    کافر چشم مست تو چون هوس جفا کند

    بر سر من سپر کشی، بر دل من علم زنی

    از «نعم» و «بلی» بود با همه کس حدیث تو

    با من خسته‌دل چرا این همه «لا» و «لم» زنی؟

    ای که نمی‌زنم دمی جز به خیال لعل تو

    گر به کف من اوفتی،کی بهلم که دم زنی؟

    شاد کجا شود ز تو این دل ناتوان من؟

    چون تو به روز هجر خود این همه تیر غم زنی

    بی‌تو دمی نمی‌شود خالی و فارغ، ای صنم

    چهرهٔ من ز زرگری اشک من از درم زنی

    بر سر و چشم خود نهی نامهٔ دشمنان من

    چون که به نام من رسی بر سر آن قلم زنی

    در حرم تو هر کسی محرم و از برای من

    قفل حرام داشتن بر در آن حرم زنی

    کار تو با شکستگان یا ستمست، یا جفا

    با تو طریق اوحدی درد کشی و دم زنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha