کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از غمزه تیر سازی و ز ابرو کمان کنی

    تا من چو نام بوسه برم قصد جان کنی

    گر یک نظر به جان بخریم از لبت، هنوز

    ترسی کزان معامله چیزی زیان کنی

    وقتی که نیم جرعهٔ شادی به من دهی

    صد محنتش به عشوه گری در میان کنی

    از دست کینهٔ تو نیارم که دم زنم

    زیرا که مهر مهر خودم بر زبان کنی

    کس بی‌گرو به دست تو دل چون دهد؟ که تو

    خو کرده‌ای که دل ببری، رخ نهان کنی

    هجر تو پیر کرد مرا وین طریق تست

    کز هجر خویش پیرو ز وصلم جوان کنی

    بر روی من ز عشق نشان میکنی و من

    ترسم سرم به راه دهی، چون نشان کنی

    گر زر طلب کنی ندهی ساعتی امان

    ور وعده‌ای دهی، همه عمر اندران کنی

    چون گویمت که: کام روا کن مرا ز لب

    هجرم به سر فرستی و اشکم روان کنی

    دل دی شکایتی ز تو میکرد پیش من

    پنداشت هر چه من بتو گویم تو آن کنی

    کشتی مرا به جور چو گفتم که: عاشقم

    این روز آن نبود که بارم گران کنی

    خواری کنی و رخ بنمایی بمن، ولی

    روزی چنین نمایی و سالی چنان کنی

    یکشب گر از فراق تو فریادخوان شوم

    ماهی ستیزه با من فریادخوان کنی

    صد سال اگر به منع تو کوشیم سود نیست

    زیرا که چون دو روز بر آید همان کنی

    در کام اوحدی نکند کار بوسه‌ای

    گر هر دمش دو من شکر اندر دهان کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha