به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مرحبا، ای گل نورسته، که چون سرو روانی
چشم بد دور ز رویت، که شگرفی و جوانی
فکر کردم که بگویم: بچه مانی تو؟ ولیکن
متحیر نه چنانم که بدانم: بچه مانی؟
دفتری باشد اگر ، شرح دهم وصف فراقت
قصهٔ شوق رها کردم و خاطر نگرانی
گر بر آنی که: غمت خون من خسته بریزد
بنده فرمانم و خشنود به هر حکم که دانی
این نه حالیست که واقف شوی ار با تو بگویم
صورت حال نگه دار که معنیش ندانی
درد خود را به طبیبان بنمودم، همه گفتند:
روی معشوقه همی بوس، که عشقست و جوانی
باغبانا، ادب آنست که چون در چمن آید
سرو را برکنی از بیخ و به جایش بنشانی
ای که بییاد تویک روز نمیباشم و یک شب
چون ببینی، سخنم یک شب و یک روز بخوانی
کی به دشنام و جفا دور توان کردنم از تو؟
که به شمشیرم ازین کوچه بریدن نتوانی
مرغ مالوفم و با خاک درت انس گرفته
نه گریزندهٔ وحشی، که به سنگم برمانی
اوحدی، زخم بلایی که ترا بر جگر آمد
ریش ناسور شد از بس که تو خون میبچکانی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.