کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترا می‌زیبد از خوبان غرور و ناز و تن داری

    که عنبر بر بیاض سیم و سنبل بر سمن داری

    چو گفتم: عاشقم، بر تو، شدی بر خون من چیره

    نمی‌رنجم کنون از تو،که این شوخی ز من داری

    دل ار تو خواستی، دادم دل مجروح و جان بر سر

    چو بردی بی‌سخن جانم، دگر با من سخن‌داری؟

    مرا در جامه می‌جویی، نیابی جز خیال از من

    چه جای جامه؟ کین جا تو شهیدان در کفن داری

    دلاویزی و دلبندی،نمی‌دارم شکیب از تو

    که بالایی چو سروت هست و زلفی چون رسن داری

    نظیر زلف هندوی تو گر گویم خطا باشد

    گه از شامش سحر خیزد، گه از چینش ختن داری

    درختان چمن را پای نابوسیده نگذارم

    به حکم آنکه گاهی تو گذاری در چمن داری

    چو گل چاکست پیراهن بسی کس را و دل پرخون

    از آن اندام همچون گل که اندر پیرهن داری

    به دشنام و جفا، جانا، میزار اوحدی را دل

    ازان خلق خلق بگذار، چون حسن حسن داری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha