اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۹۱: ترا میزیبد از خوبان غرور و ناز و تن داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا می زیبد از خوبان غرور و ناز و تن داری که عنبر بر بیاض سیم و سنبل بر سمن داری چو گفتم: عاشقم، بر تو، شدی بر خون من چیره نمی رنجم کنون از تو،که این شوخی ز من داری دل ار تو خواستی، دادم دل مجروح و جان بر سر چو بردی بی سخن جانم، دگر با من سخن داری؟ مرا در جامه می جویی، نیابی جز خیال از من چه جای جامه؟ کین جا تو شهیدان در کفن داری دلاویزی و دلبندی،نمی دارم شکیب از تو که بالایی چو سروت هست و زلفی چون رسن داری نظیر زلف هندوی تو گر گویم خطا باشد گه از شامش سحر خیزد، گه از چینش ختن داری درختان چمن را پای نابوسیده نگذارم به حکم آنکه گاهی تو گذاری در چمن داری چو گل چاکست پیراهن بسی کس را و دل پرخون از آن اندام همچون گل که اندر پیرهن داری به دشنام و جفا، جانا، میزار اوحدی را دل ازان خلق خلق بگذار، چون حسن حسن داری اوحدی مراغه ای