کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر به عمری نزد خود روزی به مهمانم بری

    پرده پیش رخ ببندی، پس در ایوانم بری

    خود نخواهی هیچ وقتم ور بخوانی ساعتی

    خون چشم من بریزی، تا که بر خوانم بری

    دست بیرون آوری از پرده، چون گویی سخن

    تا بیندازی ز پای آنگه به دستانم بری

    نام من بدنام گویی، تا میان مرد و زن

    راز من پیدا کنی، وانگاه پنهانم بری

    گر ندانم راه بام، از آفتاب روی خود

    در فرستی پرتو و چون ذره در بانم بری

    ره نمایی هر زمان با کیش و قربانم بده

    چون من اندر ده شوم بی‌کیش و قربانم بری

    ناخلف شد نام من، بس کز دکان بگریختم

    این زمان سودی ندارد گر بهدکانم بری

    چون امانت‌ها که دادی گم شد اندر دست من

    مفلسی بر دست گیرم، تا به زندانم بری

    گر به قاضی می‌برند آنرا که مستی می‌کند

    من خرابی می‌کنم، تا پیش سلطانم بری

    چون به همراهی قبولم کردی، ار سر می‌رود

    دستت از دامان ندارم، تا به پایانم بری

    اوحدی را گر دهی دم، یا بری دل، حاکمی

    من چنین نادان نیم، کینم دهی، آنم بری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha