کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جانا، به حق دوستی، کان عهد و پیمان تازه کن

    جان را به رخ دل بازده، دل را ز لب جان تازه کن

    از دل برون کن کینه را، صافی کن از ما سینه را

    آن عادت پیشینه را، پیش آر و پیمان تازه کن

    این درد پنهانم ببین، وین محنت جانم ببین

    این چشم گریانم ببین و آن روی خندان تازه کن

    تا زلف مشکین خم زدی، آفاق را برهم زدی

    چون در حریفی دم زدی، رخ با حریفان تازه کن

    ای یار نافرمان من وی در کمین جان من

    ای دیدنت درمان من، دردم به درمان تازه کن

    با گوی و چوگان،ای پسر، روزی به میدان برگذر

    هم آب گل رویان ببر، هم خاک میدان تازه کن

    چون اوحدی زان تو شد، محکوم فرمان تو شد

    رخ را، چو مهمان تو شد، در روی مهمان تازه کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha