کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل سرای خاص شد، از مجلس عامش مگو

    جان چو بر جانان رسید، از پیک و پیغامش مگو

    مرغ جان ما، که از تار بدن بودش قفس

    باز دست شاه گشت، از دانه و دامش مگو

    ما از آن یوسف به بویی قانعیم، ای باد صبح

    بوی پیراهن چو آوردی، ز اندامش مگو

    ای که میگویی: خیال او توان دیدن به خواب

    مرد چون شوریده گشت، از خواب و ارامش مگو

    آنکه روی دوست دید، او را به کفر و دین چه کار؟

    و آنکه مست عشق گشت، از باده و جامش مگو

    چند گویی: پخته‌ای باید که گردد گرد او؟

    سینهٔ ما سوختست، از پخته و خامش مگو

    دوش میگفتی که: دانستم که خون من که ریخت؟

    آنکه میدانی همانست، اوحدی نامش مگو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha