کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ببخشا، ای من مسکین به دل در دامت افتاده

    دلم را قرعهٔ عشق و هوس بر نامت افتاده

    ز هر سو فتنه‌ای برخاست در ایام حسنت، من

    کجا ایمن توانم بود در ایامت افتاده؟

    نمی‌افتد ترا در سر کزین جانب نهی گامی

    مگر بینی سر ما را به زیر گامت افتاده

    برآید شاخ مرجانی بروصد جا از آن قطره

    که باشد وقت می خوردن ز لعل جامت افتاده

    ترا چشمی چو بادامست و روز و شب من مسکین

    چو شکر در گداز عشق از آن بادامت افتاده

    مرا آرام دل بردند، چشمان تو، کی بینم

    گذاری بر من مهجور بی‌آرامت افتاده؟

    ترا عاشق فراوانست و بیدل در جهان، لیکن

    سبوی ما شد از دیوار و تشت از بامت افتاده

    قبا در بند تست، اما ندارد در کمر چیزی

    هزاران پیرهن رشکست بر اندامت افتاده

    ترا از مستی و عشق من آگاهی بود وقتی

    که باشد دردی دردی چنین در کامت افتاده

    به من گفتی که: هر روزت ببخشم زین دهن بوسی

    کنون می‌بینمت زان وعده خیلی وامت افتاده

    به دشنام اوحدی را یاد کردی، کی روا باشد؟

    دعایی گفته آن مسکین و در دشنامت افتاده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha