کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنکه میخواست مرا بیدل و بی‌یار شده

    زود بینم چو خودش عاشق و غمخوار شده

    اثری هم بکند زود یقین، می‌دانم

    گریه های شب این دیدهٔ بیدار شده

    مددی نیست که دیگر به منش باز آرد

    آن ز پیش من دل خسته به آزار شده

    ای رفیقان سفر، گر سر رفتن دارید

    همتی با من محبوس گرفتار شده

    جان فدا کرده و چون باد هوا گشته سبک

    دل به غم داده و چون خاک زمین خوار شده

    از غم آن تن همچون سمن و روی چو گل

    گل گیتی همه در دیدهٔ من خار شده

    خرقه پوشیدنم از عشق چرا دارد باز؟

    من بسوزانمش این خرقهٔ زنار شده

    نظری بر من و بر درد من و زاری من

    ای به هجران تو من زارتر از زار شده

    کار عشق تو بلاییست نبینی آخر؟

    اوحدی را چو من اندر سر این کار شده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha