کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پادشاهست آنکه دارد در چنین خرم بهاری

    ساقیی سرمست و جامی، مطربی موزون و یاری

    نوش کن جام صبوح و کوش کز شاخ گل‌تر

    بلبلی هر دم بنالد، بلکه چون بلبل هزاری

    چون به دستم باده دادی شیر گیرم کن به شادی

    تا توانم صید کردن، گر به دست افتد شکاری

    آمد آن موسم که: هر کس با دلارامی که دارد

    باده نوشد در میان باغ و ما نیز از کناری

    دست بستان را ز هر دستی نگاری بست گیتی

    تا تو بنشینی و بنشانی ز هر دستی نگاری

    بر مثال لاله دارم سینه‌ای پر خون، که از وی

    نالهٔ زارم برآید چون ببینم لاله زاری

    ای که غافل می‌نشینی، سوی صحرا رو، که بینی

    کرده با دو ابر پر گل دامن هر کوه و غاری

    هر کرا هست اختیاری گو: همی کن چارهٔ خود

    چارهٔ ما صبر باشد، چون نداریم اختیاری

    عامیان در شغل و جستی، زاهدان در کبر و هستی

    عاشقان در عشق و مستی، تا بود هر کس بکاری

    من به آب می بشویم نام خود، تا در قیامت

    چون شمار خلق باشد، من نباشم در شماری

    من چو نرگس برنگیرم ز آب پی چندان که باشد

    سوسنی در پای سروی، سبزه‌ای بر جویباری

    از گنه‌کاران که داند مجرمی را؟ گو: بخواند

    آنکه میداند شکفتن این چنین گلها ز خاری

    این غزل می‌خوان و در وی اوحدی را یاد می‌کن

    گر بود فصل بهارت در گلستانها گذاری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha